چند هفتهای بیشتر از هجوم نیروهای عراقی به غرب کشور نگذشته بود که با دیدن مقاومت نیروهای ایرانی زمینگیر شدند. چند روزی هر دو جبهه آرام شد و دیگر از صدای توپ و خمپاره خبری نبود. گاه به گاهی صدای تکتیر اسلحههای سبک بود که در فضای سرد و زمستانی منطقه توجه بچهها را به جبههی مقابل جلب میکرد.
آرامش خط باعث شده بود که بچهها با سرما کنار بیاییند و شبها با آسایش بیشتری بخوابند. برای غافلگیر نشدن نیروها هر شب تعدادی از بچهها در دیدگاهها نگهبانی میدادند و خطوط مقابل را خوب میپاییدند. یکی از آن شبها نوبت نگهبانی من و جواد بود که به دیدگاه برویم. شب از نیمه گذشته بود و هوای سرد آزارمان میداد. گاهی قدم میزدیم و گاهی گوشهی سنگر کز میکردیم. در یکی از همان برخاستن و نشستنها بود که از جبههی مقابل سیاهی را دیدم که به سمت ما میآید.
آرامش خط باعث شده بود که بچهها با سرما کنار بیاییند و شبها با آسایش بیشتری بخوابند. برای غافلگیر نشدن نیروها هر شب تعدادی از بچهها در دیدگاهها نگهبانی میدادند و خطوط مقابل را خوب میپاییدند. یکی از آن شبها نوبت نگهبانی من و جواد بود که به دیدگاه برویم. شب از نیمه گذشته بود و هوای سرد آزارمان میداد. گاهی قدم میزدیم و گاهی گوشهی سنگر کز میکردیم. در یکی از همان برخاستن و نشستنها بود که از جبههی مقابل سیاهی را دیدم که به سمت ما میآید.