زورگویی با چاشنی پررویی!
- دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۳۴ ب.ظ
- ۱ نظر
یک واقعهی عبرتآموز: در روستای ما زنی بود که به سهم خانوادهاش در حقابهی زمینهای کشاورزی قانع نبود و گاه و بیگاه به باغش میرفت و از سهم آب دیگران دزدی و درختهایش را آبیاری می کرد. وقتی میرآبها به سراغش میرفتند و به دزدی و زورگوییاش اعتراض میکردند، بند شلوارش را میگشود و در مقابله میرآب بیچاره برهنه میشد و داد و فریاد راه میانداخت. میرآبها هم از ترس آبرویشان آب را رها و پا به فرار میگذاشتند.