دلواپسیهای پدر (برای روز پدر)
- دوشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۳۸ ب.ظ
- ۰ نظر
هاشم مرقال که بر زمین افتاد، در لشکر امیرمؤمنان(ع) غوغا شد. هاشم از فرماندهان شجاع لشکر امام در نبرد صفین بود و شهادت او میتوانست روحیه لشکریان را تضعیف کند. اما پسر این فرمانده شجاع بیدرنگ از جا برخاست و سخنانی گفت سخت نافذ. بیتردید بهتر از این نمیشد از پدر تجلیل کرد. «اگر هرگز ثواب و عقاب و بهشت و جهنمی نبود، همانا جهاد در کنار علی برتر از جنگ در کنار معاویه پسر جگرخوار بود». یعنی که «بابی انت و امی یا امیرالمؤمنین». پدر و مادرم به فدای تو ای پدر خوب همه امت! اما تنها او نبود که به فضیلت و شرافت علیبن ابیطالب شهادت میداد.
مردم، بسیار از خلیفه دوم شنیده بودند «عجزت النساء انَ یلدن مثل علی بن ابیطالب. زنان ناتوانند که مانند علی را به دنیا آورند»، «خدایا مرا در برابر مشکلی قرار نده که پسر ابوطالب نباشد» و «لولا علی لهلک عمر»؛ همچنان که از خلیفه سوم شنیده بودند «لولا علی لهلک عثمان». تاریخ در سینه خویش گفتوگوی دو تن از سران جریان بنی «سهم» را ثبت کرده، آنجا که عمروعاص به معاویه گفت: «عرب هرگز تو را همسان و همسنگ علی نمیداند. علی به رموز نبرد آشناست و در قریش نظیری برای او نیست. او به حق، صاحب حکومتی است که در دست دارد مگر اینکه بر او ستم کنی و حق را از او سلب کنی... به خدا سوگند تو و علی هرگز در شرف و فضیلت یکسان نیستید. برای نبرد با چنین فرد با فضیلتی چه بهایی میپردازی تا با تو همگام شوم؟ من امارت مصر را میخواهم»! و هم او بود که در صفین به یاران امیرمؤمنان اشاره کرد و گفت «این گروه با هدفی آسمانی به میدان آمدهاند و باکی از مرگ (شهادت) ندارند». پس چاره چه بود؟ اختلاف افکندن و فشل کردن این سپاه قدرتمند.