من و مستر جانسون!
- يكشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۰۵ ب.ظ
- ۰ نظر
مستر جانسون، رئیس حدود چهل پنجاه نفر از مستشاران آمریکایی، کرهای و فیلیپینی در واحد ما بود. مردی خوشظاهر، جدی، خندهرو و پیگیر امور بود. از دید او کوتاهی در کار قابل اغماض نبود، حتی سه دقیقه دیر آمدن پشت میز کار را حساب میکرد و در صورت تکرار شدن از سوی مستشاران، بهشدت با آنها برخورد میکرد، تا جایی که نسبت به انتقال آنها به واحد دیگر یا برگشت به کشورشان پیگیر میشد.
مستر جانسون، اواخر دههی پنجاهم عمرش را طی میکرد. مدت سی سال برای شرکت لاکهید آمریکا کار کرده بود و چند سالی هم بود بهعنوان سرجهاز هواپیماهای شکاری اف- 4 و اف-5 به ایران اعزام شده بود. البته آمریکاییها براساس قرارداد تحمیلی به نظام حکومتی ایران، از قبل این مستشاران پولهای کلانی به جیب میزدند.
حقوق مستر جانسون، اواخر آذر ماه 1357 بود و شعلههای انقلاب اسلامی هر روز از روزهای پیش فروزانتر میشد و پایههای ستمشاهی را یکی پس از دیگری میسوزاند. آن روزها بیست ساله بودم و پر هیجان. با وجود اینکه از کارهای جانسون و پیگیریهایش خوشم میآمد، ولی از زورگوییها و دخالتهای بیجای آنها در امور فنی و تخصصی و تحقیر ایرانیها بهشدت آزرده بودم. «مستر یو» از مستشاران کرهای بود که حاضر شده بود برای مسلمان شدن با من نزد علامهی نوری بیاید و در فرصتهای بین کاری از ظلمهای ساواک و آمریکاییها برای حرف میزد. روزی از جنایت آمریکاها گفت و فیش حقوقش را نشانم داد که حدود پنج هزار و پانصد تومان دریافتی ماهانهاش بود. گفت که همهی آمریکاییها بیشتر از پنجاههزار تومان حقوق میگیرند، درحالیکه بهترین مستشار کرهای یا فیلیپینی کمتر از شش هزار تومان دریافتی دارد. گلهاش این بود که برای ایرانیها خارجیها تفاوتی ندارند که آمریکایی یا کرهای باشند، آنها همه را با یک چشم میبییند. ما مجبوریم برای تأمین معاشمان چند نفری در یک اتاق زندگی کنیم.
همین طور که با مستر یو صحبت میکردم، مستر جانسون وارد شعبه شد و با پوشهای که معلوم بود فیش حقوقی و سایر هزینههایش در درون آن است، رفت پشت میزش. پوشه را گذاشت تو کشوی میز و برگشت رفت دفتر فرمانده گردان. من هم بدون توجه به مخاطرات کاری که میکنم، رفتم سراغ کشوی مستر جانسون و پوشه را برداشتم و حقوقش را مرور کردم. رنگ از رخ مستر یو پریده بود و بقیهی مستشاران غیرآمریکایی هم مات و مبهوت نگاهم میکردند.
مبلغ دریافتی مستر جانسون در آذر ماه 1357 دقیق 97500تومان بود. یادم هست هزینهی گازوئیل مصرفی ماهانهاش را 2700تومان نوشته بودند. ایاب و ذهاب و غیره را هم جدا جدا ضمیمهی فیش حقوقی بود. در حالیکه فرمانده گردان ما که یک سروان بود، کمتر از 5000تومان دریافتی ماهانهاش بود.
قریب به دو سوم از حقوق مستر جانسون ـ شصت هزار تومان ـ ماهانه به حساب شرکت لاکهید در آمریکا واریز و بقیه برای هزینهی شخصی به او واگذاز میشد.
فردای آن روز وقت استراحت، زمانی که همه از شعبه بیرون رفته بودند، کاغذی را که قبلاً با ماژیک روی آن نوشته بودم «Yanky go hom» را چسباندم روی در شعبه و رفتم به واحد دیگری، بدون اینکه کسی ببیند. وقتی برگشتم، اوضاع در گردان بههم ریخته بود. فرمانده گردان همه را جمع کرده بود و تهدید میکرد که چه خواهد کرد.
بچهها مردانگی کردند و با توجه به تشخیص خط من چیزی را لو ندادند. البته چند روز بعد، مستشاران آمریکایی و غیره مجبور به ترک ایران شدند و کارها را سپردند به ایرانیها. امیدوارم هیچ وقت پای هیچ مستشاری دیگر به سرزمین شیران باز نشود.
مستر جانسون، اواخر دههی پنجاهم عمرش را طی میکرد. مدت سی سال برای شرکت لاکهید آمریکا کار کرده بود و چند سالی هم بود بهعنوان سرجهاز هواپیماهای شکاری اف- 4 و اف-5 به ایران اعزام شده بود. البته آمریکاییها براساس قرارداد تحمیلی به نظام حکومتی ایران، از قبل این مستشاران پولهای کلانی به جیب میزدند.
حقوق مستر جانسون، اواخر آذر ماه 1357 بود و شعلههای انقلاب اسلامی هر روز از روزهای پیش فروزانتر میشد و پایههای ستمشاهی را یکی پس از دیگری میسوزاند. آن روزها بیست ساله بودم و پر هیجان. با وجود اینکه از کارهای جانسون و پیگیریهایش خوشم میآمد، ولی از زورگوییها و دخالتهای بیجای آنها در امور فنی و تخصصی و تحقیر ایرانیها بهشدت آزرده بودم. «مستر یو» از مستشاران کرهای بود که حاضر شده بود برای مسلمان شدن با من نزد علامهی نوری بیاید و در فرصتهای بین کاری از ظلمهای ساواک و آمریکاییها برای حرف میزد. روزی از جنایت آمریکاها گفت و فیش حقوقش را نشانم داد که حدود پنج هزار و پانصد تومان دریافتی ماهانهاش بود. گفت که همهی آمریکاییها بیشتر از پنجاههزار تومان حقوق میگیرند، درحالیکه بهترین مستشار کرهای یا فیلیپینی کمتر از شش هزار تومان دریافتی دارد. گلهاش این بود که برای ایرانیها خارجیها تفاوتی ندارند که آمریکایی یا کرهای باشند، آنها همه را با یک چشم میبییند. ما مجبوریم برای تأمین معاشمان چند نفری در یک اتاق زندگی کنیم.
همین طور که با مستر یو صحبت میکردم، مستر جانسون وارد شعبه شد و با پوشهای که معلوم بود فیش حقوقی و سایر هزینههایش در درون آن است، رفت پشت میزش. پوشه را گذاشت تو کشوی میز و برگشت رفت دفتر فرمانده گردان. من هم بدون توجه به مخاطرات کاری که میکنم، رفتم سراغ کشوی مستر جانسون و پوشه را برداشتم و حقوقش را مرور کردم. رنگ از رخ مستر یو پریده بود و بقیهی مستشاران غیرآمریکایی هم مات و مبهوت نگاهم میکردند.
مبلغ دریافتی مستر جانسون در آذر ماه 1357 دقیق 97500تومان بود. یادم هست هزینهی گازوئیل مصرفی ماهانهاش را 2700تومان نوشته بودند. ایاب و ذهاب و غیره را هم جدا جدا ضمیمهی فیش حقوقی بود. در حالیکه فرمانده گردان ما که یک سروان بود، کمتر از 5000تومان دریافتی ماهانهاش بود.
قریب به دو سوم از حقوق مستر جانسون ـ شصت هزار تومان ـ ماهانه به حساب شرکت لاکهید در آمریکا واریز و بقیه برای هزینهی شخصی به او واگذاز میشد.
فردای آن روز وقت استراحت، زمانی که همه از شعبه بیرون رفته بودند، کاغذی را که قبلاً با ماژیک روی آن نوشته بودم «Yanky go hom» را چسباندم روی در شعبه و رفتم به واحد دیگری، بدون اینکه کسی ببیند. وقتی برگشتم، اوضاع در گردان بههم ریخته بود. فرمانده گردان همه را جمع کرده بود و تهدید میکرد که چه خواهد کرد.
بچهها مردانگی کردند و با توجه به تشخیص خط من چیزی را لو ندادند. البته چند روز بعد، مستشاران آمریکایی و غیره مجبور به ترک ایران شدند و کارها را سپردند به ایرانیها. امیدوارم هیچ وقت پای هیچ مستشاری دیگر به سرزمین شیران باز نشود.