دیدنیهای اربعین
- جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۸ ب.ظ
- ۱ نظر
زائر که روی صندلی مینشست، پسر کفشهایش را در میآورد خوب واکس میزد و اگر نیاز به تعمیر داشت، سعی میکرد آنها را تا تمیز شدن پای صاحبش، تعمیر و آماده کند. پدر بهآرامی پاها را در میان آب ولرم طشت میگذاشت و با عشق و شوقی خاص آنها را میشست.
کار شستشو که تمام میشد، پاها را با حولهای خشک میکرد و از روغن مخصوصی که همراهش بود به آنها میزد و خوب آنها را مالش میداد. میگفت: «این کار باعث میشود زائر امام حسین(ع) کمتر احساس خستگی کند و پایش درد بکشد.» دلیل کارش را که پرسیدند،گفت:
از روزی که تکفیریها با بمب اهدایی اسرائیل پایش را از او گرفتند و دیگر نتوانست پا به پای زائران دیگر پیاده بهکربلا برود، با کمک خانوادهاش تصمیم گرفته تا زنده است، خادم زائران کربلا باشد و این کمترین کاریست را که میتواند برای آنها انجام دهد.
میگفت که از مال دنیا آنقدری دارد که فقط میتواند شکم خانوادهاش را سیر کند و محتاج کس دیگری نباشد. آرزویش این بود که نامش در میان نام خادمان آستان امام حسین(ع) نوشته شود.
نکته: تا این خادمان و دوستداران هستند، تکفیری چه میتواند بکند؟ جز حسرت و خودزنی. شما چه میاندیشید؟!