جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

آخرین نظرات

۱۸ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

جهنم نذری

جهنم نذری چرا؟ بزرگی می‌گقت: روزی در محضر حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی ـ مرجع تقلید جهان تشیع ـ نشسته بودیم که تعدادی از گردانندگان هیئت‌های مذهبی تهران به محضر ایشان شرفیاب شدند. پس از سلام و اظهار ارادت، یکی از آنها خطاب به حضرت آیت‌الله گفتند:

ـ حضرت آقا! امروز از شهر تهران با این جمع، شرفیاب شدیم تا از رهنمودهای حضرت‌عالی در خصوص چگونگی پاسداشت ایام محرم و عزاداری سید و سالار شهیدان بهره بگیریم. منتظر اوامر شما هستیم.

حضرت آیت‌الله بروجردی نگاهی به جمع حاضر کردند و به‌این مضمون فرمودند:

ـ من به‌عنوان یک کارشناسی دین و مرجع تقلید شما می‌گویم که حضور مردان با تن برهنه ـ بدون پیراهن ـ در دسته‌های عزداری که زنان نیز آنها را تماشا کنند، خلاف شرع است و شارع مقدس راضی به انجام چنین عزاداری‌هایی نیست.

سرکرده هیئتی‌ها بدون درنگ برخاست و گفت:

ـ حضرت آقا!‌ ما در امور شرعی در سال یازده ماه از شما تقلید و یک ماه محرم را براساس اجتهاد خودمان عمل می‌کنیم. بهشت و جهنم آن را هم به جان می‌خریم.

آقای بروجردی با شنیدن این حرف، با تأسف به پشت دست‌شان زدند و دیگر چیزی نفرمودند.

یکی از علما با ناراحتی گفت:

ـ حاصل این عزاداری‌ها چیزی جز جهنم نذری نیست که شما آن را به جان می‌خرید.

این روز‌ها که دسته‌های سینه‌زنی در خیابان‌ها و کوچه‌های شهرمان به‌نشان اظهار ارادت به سالار شهیدان شکل گرفته‌اند، لازم است بدانیم که اصل عزاداری یک عمل مستحب است، لیکن آزار و اذیت مردم ـ با صدای وحشتناک طبل‌های عزا که هر روز بر قطر و صدای آنها افزوده می‌شودـ یک حرام قطعی و مسلم است. ما دوستان اهل بیت‌(ع) موظفیم برای دوری از کارهای حرام و انجام واجبات در صورت تزاحم مستحب‌ها، کارهای مستحب را ترک کنیم. عمل به اجتهاد شخصی معلوم نیست جهنم نذری در پی نداشته باشد.

خروسک

خروسک: سرشب خسته از کارهای روزانه لحاف را کشیدم روی سرم و خوابیدم. صبح که با زحمت خودم را از زیر لحاف بیرون کشیدم، هرکاری کردم حرفی بزنم نتوانستم. مادرم که حال و روزم را دید، با کوبیدن به سروصورتش پدرم را به کمک خواست و گفت که فکری به حالم کند. پدرم با کمی حوصله و سوال و جواب تشخیص داد که من به بیماری خروسک دچار شده‌ام. مادرم تا فهمید که خروسک گرفته‌ام گفت: تا بچه خفه نشده و از دست نرفتهُ برو زود مش نوروز (۱) بیار!

پدرم رفت و ساعتی بعد با مش نوروز برگشت. چشمش به من افتاد از تنگی مجرای تنفس دیگر قدرت نفس کشیدن نداشتم، سبد چوبی را که کنار حیات بود، جلو کشید و گفت: «بشین رو سبد!». جعبه ابزارش را باز کرد و تیغ سلمانی را که با آن سر و صورت مردم را می‌تراشیدُ برداشت. چندباری تیغ را روی سنگ سیاهی که نقش سوهان را داشت، کشید. موهای سرم را با دست چپ این طرف و آن طرف زد. در یک لحظه، تیغ تیز شده را کشید وسط سر من. تا به خود آمدم، خون سیاه رنگی بود که روی صورتم دویده و از انتهای چانه‌ام روی زمین می‌ریخت. در حالی که من از سوزش سرم زار می‌زدم، خطاب به مادرم گفت: «سه چهار دونه سنده (فضولات خشک شده الاغ) بیار و آتش کن. دود سنده‌ها که در هوا پخش شد، پدرم چند بار فوت محکمی زیر آن‌ها کرد تا زود‌تر آتش بگیرند. چند دقیقه گذشت. مقداری از خاکس‌تر فضولات سوخته الاغ را برداشت و ریخت روی شکاف تیغی که در وسط سرم ایجاد شده بود. چارقد سفید مادرم را که قبلا گفته بود که بیارندُ محکم پیچید روی سرم و گفت: «تمام شد». دو سه روزی که استراحت کند. زخم سرش هم خوب می‌شود.

 هنوز مش نوروز وسایلش را جمع نکرده بود که صدای من در آمد و توانستم به خوبی حرف بزنم و نفس بکشم.

----------------------------------------------------

(۱) مش نوروز که بعد‌ها به مکه رفت و شد حاج نوروز، همسایه ما بود که صد متری خانه‌شان با خانه ما فاصله داشت. برای امرار معاش کشاورزی و دامداری می‌کرد، البته سلمانی محله هم بود. ماه محرم، لباس سرخ رنگی می‌پوشد و خنجری را در کمربند چرمی آن قرار می‌داد، در تعزیه‌ها مخالف خوانی می‌کرد و نقش شمر بن ذی الجوشن را خیلی خوب به نمایش می‌گذاشت. گاهی هم طبابت می‌کرد مثل: ختنه پسر‌ها، حجامت مرد‌ها، مداوای سرخکی‌ها با زدن تیغ، کشیدن دندان‌های چرکی و اخته کردن گوسفندان. جعبه ابزار فلزی داشت که جای گلوله‌های ۲۳میلیمتری بود و کسی آن را از ارتش برایش هدیه آورده بود. تمام وسایل سلمانی را مثل قیچی، ماشین‌های اصلاح سر، تیغ اصلاح صورت، انبر دندانکشی، انبر اخته و... را با یک لنگ در آن نگه می‌داشت.

نکته: براساس آخرین تحقیقات پزشکی در زمان‌های قدیم مردم از خاک رس و خاکستر برای بندآوردن خون استفاده می‌کردند و امروزه طرحی در دست تحقیق است تا داروی انعقاد خون از خاک رس را تهیه کنند.

پوشش دینی

صاحبان مقاتل و تاریخ‌نویسان در خصوص وقایع روز عاشورا نوشته‌اند که حضرت اباعبدالله، حسین بن علی (ع) در آخرین ساعت حیات مبارکش که تمام عزیزانش را فدای راه خدا کرده بود - از علی‌اکبر تا علی‌اصغر (ع) - آمد مقابل خیمه‌ها ایستاد و خطاب به محرمانش (۱) فرمود:

إِیتُونِی بِثَوْبٍ لایُرْغَبُ فِیهِ اَلْبَسَهُ غَیْرَ ثِیَابِی لا اُجَرِّدَ فَاِنِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ [۲].

جامه‌ای برایم بیاورید که کسی در آن رغبت نکند تا آن را زیر لباس‌هایم بپوشم و برهنه نمانم؛ زیرا کشته و عریان خواهم شد.

ابن شهرآشوب می‌نویسد که جامه‌ای کوتاه و تنگ برای امام آوردند [نگاهی به لباس کوتاه و تنگ انداخت] آن را نپوشید و فرمود:

هَذَا لِبَاسُ اَهْلِ الذِّمَّةِ [۳]. این لباس اهل ذمه (یهود و نصاری) است.

جامة کوتاه و تنگ را برگرداندند و لباس کهنة دیگری برای امام آوردند. آن را پوشید و راهی میدان شد.

کمی تأمل در رفتار امام (ع) نشانگر این حقیقت است که مسلمان در انتخاب پوشش باید دقت و توجه داشته باشد، اگرچه در بد‌ترین شرایط زندگی گرفتار باشد. یکی از منافذی که صاحبان تفکر شیطانی برای ورود به حریم خصوصی مردم دین‌مدار انتخاب کردند، تغییر پوشش دینی آن‌ها بود که این‌روز‌ها به‌راحتی می‌توان آن را مشاهده کرد. شیطان‌ صفتان روزی لباس‌های بانوان را هدف قرار دادند و با کوتاه کردن آن‌ها از پا و تنگ و چسبان نمودنشان در حجم تن پرداختند، این روز‌ها نیز با تغییر ضخامت و بدن‌نما کردن آن‌ها به سمت نمایش تن زن‌های بی‌توجه و دوستدار شیطان برآمدند.

در خصوص حرمت پوشیدن لباس‌های بدن‌نما از رسول خدا (ص) نقل شده که خطاب به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:‌ای علی! هر مردی از همسرش اطاعت کند، خدا او را به رو در جهنم افکند. علی (ع) پرسید: این چه اطاعتی است؟ فرمود: در پوشیدن لباس نازک به وی اجازه دهد [۴].

در سال‌های اخیر شاهد هستیم که این حرکت شیطانی مردان را هم هدف گرفته و با کوتاه کردن فاق شلوار‌ها و دامن پیراهن‌ها در کنار تنگ و چسبان شدن لباس‌ها مناظر نفرت‌انگیزی از مردان به‌ویژه هنگام نشستن روی دو زانو به نمایش گذاشته‌اند. متأسفانه گاهی در صف نمازهای جماعت هم شاهد هستیم که بعضی از مردان به‌ویژه جوانان لباس‌هایی را به تن دارند که هنگام سجده، بخش‌هایی از بدنشان نمایان می‌شود که عریان شدن آن‌ها از نگاه شرع مقدس، گناه محسوب می‌شود.

نباید فراموش کنیم که اهل ذمه (یهود و نصاری) به ویژه مسیحیان، برای سست کردن پایه‌های اعتقادی در میان مسلمانان، گروهی را در لباس پزشک و پرستار، لیکن با مسئولیت تبشیر به دیار ما فرستادند. آن‌ها با گردن آویزهایی که به شکل صلیب بود، کارشان را در میان مسلمانان آغاز کردند. این گردن آویز‌ها کم کم تغییر حالت داد و شد کراوات یا پاپیون و مسلمانان نیز از آن‌ها به گردنشان آویزان کردند. این گونه لباس‌های اهل ذمه در میان ما رواج پیدا کرد و گاهی در انتخاب رنگ، جنس، دوخت، ترکیب و... از آن‌ها نیز گوی سبقت را ربودیم.

آنچه از آموزه‌های شرع مقدس اسلام فهمیده می‌شود، این است که مسلمان مجاز نیست لباسی را به تن کند که او را انگشت‌نما در میان مردم نماید. خواه این لباس از لحاظ زیبایی و جلوه برجسته باشد خواه از لحاظ کهنگی و وصله‌دار بودن. در انتخاب لباس باید میانه‌رو بود و از افراط و تفریط در زیبایی و زشتی آن پرهیز کرد.

حرف آخر اینکه مسلمان پیرو امام حسین (ع) نمی‌تواند ادعای حسینی بودن کند و در پوشش خود بی‌توجه باشد و ناخواسته با پوشیدن لباس‌های تنگ و کوتاه ـ به روش اهل ذمه ـ باعث رنجش و آزار اهل بیت (ع) و دوستانشان شود.

 


--------------------------------------------------------------------------------

 [۱] - بعضی از مقاتل نوشته‌اند که به خواهر بزرگوارشان جناب زینب (س) این خواسته را بیان کردند.

 [۲] - المناقب لابن شهر آشوب، ج۴ص۱۰۹.

 [۳] - المناقب لابن شهر آشوب، ج۴ص۱۰۹.

 [۴] ـ مفاتیح الحیات، ص ۱۶۲.