جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

آخرین نظرات

۶۴ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

اتحاد حرامی و فتنه‌گر

آمار تکان دهنده از برخی رد صلاحیت شدگان!
 
340 نفر از داوطلبین رد صلاحیت شده هر سه جرم قتل، زنا و سرقت را مرتکب شده اند.


آمار تکان دهنده از برخی رد صلاحیت شدگان!
منابع نزدیک به هیئت‌های نظارت گزارش جامعی از رد صلاحیت شدگان را برای برخی مقامات ارشد نظام همراه با مستندات ارسال کرده‌اند.

از میان رد صلاحیت شدگان:

603 نفر مرتکب قتل و در دادگاه‌ها محکوم شده‌اند. (غیر عمد، رضایت اولیای دم، فرصت مرخصی برای ثبت نام و...)

422 نفر مجرم به زنا شناخته شده که احکام قضایی این افراد ضمیمه این گزارش شده است.

570 نفر در دادگاه‌ها به سرقت محکوم شده‌اند.

340 نفر از داوطلبین رد صلاحیت شده هر سه جرم قتل، زنا و سرقت را مرتکب شده اند.

415 نفر عضو گروه‌های منحله اعم از کوموله، مجاهدین خلق(منافقین)، نهضت آزادی، مشارکت، مجاهدین، پ.ک.ک، سلطنت طلب و.. بوده‌اند.

250 نفر تابعیت ایران را نداشتهاند.

176 نفر دو تابعیتی بودهاند(طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران افراد غیرایرانی و یا دارای تابعیت دوگانه نمی‌توانند در هیچ‌کدام از انتخابات‌ نامزد شوند.)

460 نفر هیچ نشانیی در برگ‌های ثبت نامی خود ارائه نکرده‌اند.

330 نفر از داوطلبانی که صلاحیت‌شان احراز نشده، نشانی دقیقی برای تحقیقات در پرونده ثبت‌نام‌شان ارایه نکرده‌اند.

استعلام از نهادهای چهارگانه نشان می‌دهد که یکی از نهادهای مهم دولتی 1223 نفر را دستور به رد صلاحیت داده است. نهاد دیگر دولتی 953 پرونده رو نیز با پاسخی منفی اعلام کرده است.

یک نهاد غیر دولتی با ارسال مستندات نیز حدود 850 پرونده را دستور به رد صلاحیت داده است.

برخی چهره‌های مشهور سیاسی هم به‌دلیل تشابه اسمی صلاحیت‌شان برای اعضای هیئت نظارت بر انتخابات احراز نشده است.

از میان 12هزار و 123 نفری که برای نامزدی در انتخابات مجلس دهم ثبت‌نام کرده بودند، تاکنون بیش از 900 نفر در طول روند بررسی صلاحیت‌ها انصراف داده‌اند.

 عدم‌جدیت قابل قبول هیئت‌های اجرایی در امر احراز صلاحیت‌ها موجب شد به‌دلیل حجم بسیار بالای ثبت‌نامی‌ها کار بر دستگاه‌های نظارتی سخت‌تر از پیش شود.

یک منبع مطلع در مراجع استعلام‌ها چند روز قبل گفته بود با وجود جواب منفی این نهاد به استعلام برخی از ثبت‌نام کنندگان، اما آنها توسط هیئت‌های اجرایی تأیید صلاحیت شده‌اند. براساس اعلام همین مرجع استعلام بین برخی تأیید صلاحیت‌شدگان افرادی با برخی سوابق منفی از جمله تابعیت اسرائیلی همسر، تابعیت چندگانه، سقط جنین غیرقانونی، رشوه‌گیری، سابقه عضویت در برخی گروهک‌های ضدانقلاب، مشارکت در قتل، اقدام علیه امنیت ملی، زنای محصنه، زنا با بستگان و محارم، نزاع خیابانی، اخلال در نظم عمومی و ... وجود داشتند.

با وجود آمار مذکور بایستی دقت شود که برخی احراز صلاحیت نشده اند به این معنا که هیچ سابقه و جرمی مرتکب نشده‌اند ولی ویژه گی نمایندگی را نداشته‌اند. تفاوت آنهایی که به‌طور قطع صلاحیتشان احراز نشده و آنهایی که تاکنون مشمول عدم‌احراز هستند، آنجاست که احتمال تأیید صلاحیت دسته دوم تا زمان آغاز تبلیغات همچنان وجود دارد. این افراد می‌توانند با ارائه اسناد و مدارک و یا معرفی معرف‌های مورد اعتماد دستگاه‌های نظارتی در راستای احراز صلاحیت خود اقدام کنند.
منبع:پارس

درس‌های تاریخ


 آدم‌ها با گردش روزگار جوهر وجودشان تغییر می‌کند. از این روست که بزرگان حال فعلی آدمی را ملاک سنجش نیک و بد او می‌دانند. در این نوشتار به مقایسه دو مبارز می‌پرداریم، باشد که درسی از این مقایسه بگیریم.

زبیر زمان رسول خدا‹: در عنفوان جوانی است که به دعوت پیامبر‹ ایمان می‌آورد و تمام سختی‌ها و شنکنجه‌ها را به‌جان می‌خرد. نوشته‌اند: ارباب زبیر به غلامان گردن‌کلفتش دستور می‌داد تا در نخلستان چاله‌ای بکنند و آن را از هیزم‌های خشک و شاخه و برگ‌های تر نخل‌ها پر کنند. هیزم‌ها را آتش بزنند و وقتی دود ناشی از نخل‌های تر ـ که خفه‌کننده و بسیار تلخ بود ـ از چاله برخاست، گردن زبیر را گرفته و صورتش را در میان دودها نگه دارند تا جایی که مرگ را احساس کند. در این میان وقتی زبیر توان تحمل از کف می‌داد و بی‌هوش می‌شد، با پاشیدن آب بر سر و رویش، دوباره به‌هوش می‌آمد و از او می‌خواستند از خدای محمد‹ بیزاری جوید. زبیر دوباره فریاد احد احد سر می‌داد و شکنجه‌ها از نو شروع می‌شد. این کار در روز چند بار اتفاق می‌افتاد، ولی در ایمان زبیر تاثیری نداشت.

زبیر در کنار رسول خدا‹ در بیشتر نبردهای صدر اسلام حضور داشت و به دلیل فداکارهایش به شمشیر اسلام معروف شده بود. هنگام هجوم عمر بن خطاب(علیه من الرحمان ما یستحقه) به خانه زهرا…، زبیر اولین کسی بود که شمشیر بر قاضی القضات مدینه ـ عمر ـ کشید و او را تهدید کرد.

پناه بر خدا از این دورغ!

این خبر را که در پایگاههای خبری خواندم بی اختیار دلم لرزید. با خود گفتم، آیا فرزندان خمینی خودشان دوباره عامل برگشت آمریکا و اسرائیل به این سرزمین خواهند شد! با این موضع‌گیری‌ها باید منتظر روزهای سختی باشیم. به قول جناب ناصر خسرو «از ماست که بر ماست»
آنچه ما در این سال‌های عمرمان دیده و شنیده‌ایم، این است که  هیچ‌گاه سیاهی و سپیدی باهم جمع نمی‌شوند و به قول فلاسفه «جمع بین ضدین محال است» واقعا چگونه می‌شود حامی یک جنبش آمریکایی ـ اسرائیلی خود را مطیع رهبریی که دشمن آنهاست بداند. این یک دروغ بزرگ است.

تجربه‌ی تلخ دیگرِی از جنس ترکمانچای!

آنچه که به‌عنوان بیانیه‌ی مشترک صادر شد، در حقیقت بیانیه‌ای بود که دوباره ایرانی‌ها بر اساس خواستشان و دولت‌های زورگو بر اساس روش استکباری‌شان آن را با دو نگارش و زبان مختلف تحت عنوان بیانیه صادر و قرائت کردند. آنچه از متن ترجمه‌ شده‌ی خانم موگرینی دریافتیم کاملاً با آنچه جناب ظریف بیان کردند، اختلاف اساسی داشت.

آنچه خانم موگرینی خواندند در حقیقت ترجمان دیگری از قرارداد ننگین ترکمانچای بود، لیکن آنچه جناب ظریف گفتند،‌ کورسویی از امیدواری در رسیدن به حق کشور اسلامی ایران  را می‌شد در آن یافت.

اصلاح طلبان و منافع ملی!


 
کسانی هستند که خود را پشت دولت اعتدال و نام مقدس خبرنگاری مخفی کرده‌اند ولی به هیچ یک ارزش‌های ملی و دینی اعتقاد و علاقه‌ای ندارند و منتظر فرصتی برای انتقام‌گیری از کشور لطمه به حیثیت جامعه خبرنگاری هستند.
     Image result for ‫اصلاح طلبان فراری‬‎

شنیدنی‌هایی از یمن






«یمن» کشوری است در جنوب غربی آسیا و جنوب شبه جزیره عربستان، حضور قومیت‌ها و ادیان مختلف در طول سالیان گذشته باعث شده است که تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی‌ بر شرایط سیاسی این کشور اثرگذار باشد.

«یمن» دارای موقعیت سوق‌الجیشی بالا و از حاصلخیزترین کشورهای شبه جزیره است. این کشور با تسلط بر تنگه‌ی «باب‌المندب» قادر است بر رفت‌وآمدهای دریای سرخ نظارت و با استفاده از جزیره‌ی استراتژیک «یریم» این تنگه‌ی مهم را ببندد. از آنجایی که بلندترین جزیره- زقر- را در منطقه در اختیار دارد، می‌تواند فعالیت‌های دریایی در منطقه‌ خلیج عدن و دریای سرخ را به کنترل خود درآورد.

دشمنِ دوست‌نما بود!

علی مطهری در مصاحبه با روزنامه‌ی اعتماد، در پاسخ این سؤال که به نظر خودتان علی مطهری از کی علی مطهری شد و در منظر افکار عمومی فقط فرزند شهید مطهری نبود؟

گفت: فکر نمی‌کنم علی مطهری چیزی شده باشد که شما این سؤال را مطرح می‌کنید. در عین حال پاسخ این گونه سؤال‌ها یک مقداری مستلزم تعریف از خود است. شاید بهتر باشد دیگران این سؤال را پاسخ بدهند. اما من خودم فکر می‌کنم همیشه مردم وقتی احساس کنند فردی به اصطلاح عرف از خودش وجود دارد و می‌تواند گاهی برخلاف فضای غالب بر اجتماع حرکت کند، او را فرد مستقلی می‌دانند. هر چند فرزند شخصیت بزرگی باشد، اما برای خود او هم در ذات خودش یک شخصیت قایل می‌شوند. به جای اینکه بگویند فرزند فلان کس است، روی خود او حساب باز می‌کنند. یکی از دوستان به شوخی می‌گفت کم‌کم  دارد طوری می‌شود که به جای اینکه بگویند علی مطهری فرزند شهید مطهری، خواهند گفت شهید مطهری پدر علی مطهری.

محکوم است؟!

این روزها ـ آخرین روزهای سال 93 ـ در کشور ما دو اتفاق شبیه به هم و در دو مکان مختلف رخ داد که مواجه با آن از سوی افراد و گروه‌های مختلف بازتاب‌های گوناگون و قابل تأملی را در پی داشت.

اتفاق اول: در شهر کرمان، هنگام تجمع اصلاح‌طلبان، فردی که رسانه‌ها او را جانباز معرفی کردند،‌ به‌دلیل یک پرسش ساده مورد ضرب و شتم قرار گرفت. البته رسانه این را هم نوشتند که ضرب و شتم کنندگان از چهره‌های مطرح پیاده‌نظام فتنه‌ی 1388 بودند و از محکومان آن روزها.

فرار به جلو با طعم گِله(2)


آقای احمدی نژاد؛ دوست عزیز و قدیمی!

آیا بهتر نبود با اطلاعی که به صحت و سلامت زندگی من که از نزدیک با آن آشنا هستید داشتید، گواهی می‌دادید؟ و شهادت می دادید که من به بیت المال خیانت نکرده‌ام و زندگی‌ام به ریالی مال حرام آلوده نیست؟ آیا نباید می‌گفتید که رحیمی پس از عمری خدمت چون حقوق و مزایای بازنشستگی‌اش برقرار نشده، برای گذران زندگی به سختی افتاده است؟
 
آقای احمدی نژاد، براستی نمی‌دانید یا فراموش کرده‌اید که ماجرای این پرونده چیست؟

شاید فراموش کرده‌اید که رحیمی محکوم امروز، چوب لجبازی‌ها و آبروبری‌های گاه و بیگاه شما را می‌خورد.

یادتان می آید در ماجرای یکشنبه سیاه چقدر اصرار کردم که نکنید و آبرو نبرید و بگذارید از مجاری قانونی، ماجرا پی‌گیری شود.

فرار به جلو با طعم گِله (1)

             متن نامه‌ی محمدرضا رحیمی به محمود احمدی نژاد

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای دکتر احمدی نژاد، رئیس جمهور محترم دولت های نهم و دهم

سلام علیکم

این مختصر را چگونه میتوانم آغاز کنم جز آنکه بگویم: چون دوست دشمن است شکایت کجا برم؟
البته شما دشمن نبوده‌اید و مرا با شما دوستی و رفاقت دیرینه ایست که مربوط به سال‌های اخیر نیست. نیک می دانید و دیگران هم خوب است در این مجال مطلع شوند که رفاقت من و شما به سال‌های دوری بر می‌گردد که در کردستان و آذربایجان غربی بودید و سپس به اردبیل رفتید تا تقدیرمان این باشد که هر دو استانداری دولت ششم را تجربه کنیم. گذر زمان شما را به ریاست جمهوری و بنده را به خدمتگزاری در دیوان محاسبات کشور رساند.

سخیف‌ها!

این ‌روزها در رسانه‌های خبری خواندیم که جناب نوبخت، سخنگوی دولت فخیمه‌ی تدبیر و امید فرمودند:

«خیلی سخیف است اگر قدم زدن ظریف با کری را دیپلماسی ضعیف بدانیم. برخی چون میبینند مذاکرات بهخوبی پیش میرود و با قاطعیت ادامه دارد، به این نوع رویکردها روی میآورند که البته این اقدامات جایی در بین مردم ندارد.»

اینکه جناب سخنگو هم با اقتدا به رئیس جمهور، بدگویی و اهانت به منتقدان را سرلوحه‌ی سخن خود قرار می‌دهد، شاید چندان تعجب‌انگیز نباشد. خدا بیامرزه قدیمی‌ها را که گفته‌اند: تره به تخمش می‌ره، حسنی به باباش! اینکه انتظار داشته‌باشیم مرئوس دنبال رئیس نباشد، انتظار بجایی نیست.

عصای سحرآمیز ایران

الریاض، روزنامه‌ی سعودی با مقاله‌ی دکتر مطلق بن سعود المطیری نوشت:

ـ ایران توانسته با عصای سحرآمیزش برای حل مشکلات منطقه و جهان عرب وارد صحنه‌ی بین‌المللی شود.

 

ـ ضعف کشورهای عربی همانا نداشتن عصای سحرآمیزی است که تهران به وسیله‌ی آن مشکلات متعدد خود را در منطقه حل می‌کند.

ـ مشکل اعراب مشکل اقتصادی یا فرهنگی نیست، بلکه مشکلی سیاسی است که کشورهای عربی در 60 سال گذشته بعد از برپایی انقلاب‌های نظامی، هنوز از تنگناهای سیاسی رنج می‌برند تا جایی که سیاست اعراب به سیاست اختلاف، شک و دسیسه تبدیل شده است.

خواندیم، جالب بود، شما هم بخوانید!

این روزها حرف‌هایی در رسانه‌های مکتوب و مجازی می‌خوانی که مو بر تنت سیخ می‌شود. این مصاحبه یکی از آن عجایب است. شما هم اگر دنبال حرف‌های تازه می‌گردید، با دقت و حوصله این مصاحبه را بخوانید!
نشریه رمز عبور در هفتمین شماره‌اش، ‌گفت‌وگوی صریحی با آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای انجام داده که متن کامل آن به شرخ ذیل است.
 ریشه‌های تمایل باند آقای هاشمی رفسنجانی برای ارتباط با امریکا از ابتدای پیروزی انقلاب چه بود؟
 این موضوع ریشه عمیقی دارد و به نگاه آمریکا به نظام و انقلاب اسلامی برمی‌گردد، وقوع انقلاب اسلامی ایران برای غرب استکباری واقعه باورنکردنی و سنگین و گیج‌کننده بود. آمریکا به سبب سیاست غلط، نزدیک بین و عجولی که دارد بلافاصله برای براندازی انقلاب و نظام دست به کار شد. اول طرح کودتای 22 بهمن 57 بود که عمل نکرد. بعد از آن بر سیاست مقابله سریع و نابودکننده انقلاب را پیش گرفت تا قبل از آن که موج انقلاب اسلامی ایران به ملل دیگر برسد آن را کسب کنند و مثل مصر چند سال گذشته، آن را به حال اول و بدتر از آن درآورند.

امان از تجاهل و تغافل!

اطلاعیه‌ی دفتر آقای محمدرضا عارف در خصوص موضع وی در سخنرانی دانشگاه شهید بهشتی، درباره‌ی سران فتنه، مرا به یاد فرازی از سخنان زیبای امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه‌اش به مالک اشتر نخعی انداخت. دفتر محمدرضا عارف ضمن انتشار توضیحی درباره‌ی سخنان وی نوشت: «به اعتقاد دکتر عارف بهترین موضع در مورد معرفی سران فتنه را مقام معظم رهبری در دیدار با مردم عزیز قم در دی‌ماه 89 اتخاذ نموده‌اند که سران فتنه را آمریکا و انگلیس دانستند. بنابراین هرگونه اتهام‌زنی به هر فرد به‌خصوص عزیزان در حصر و سایر عزیزانی که عمری در خدمت نظام و مردم و کشور بوده‌اند بدون حکم دادگاهی صالحه که در آن تمام جوانب مختلف وقایع انتخابات 88 و کلیه عوامل و افراد دخیل در این رخداد چه پیش از برگزاری انتخابات و چه بعد از برگزاری انتخابات که با سخنرانی‌ها و رفتارهای مغایر اخلاق و عقلانیت موجبات چنین فتنه و مشکلاتی برای کشور را ایجاد کردند، کاملاً بر خلاف اصول اسلامی، اخلاقی، قانونی و مواضع خردمندانه مقام معظم رهبری است.»

امان از چشم سفیدان!

این روزها اظهارات سخیف یکی از افراطیون اصلاح‌طلب بعضی‌ها را به واکنش واداشت و بازتاب‌هایی هم در رسانه‌ها ایجاد کرد. همکار سابق نشریات اصلاح‌طلب، افراطیون مدعی اصلاحات را افراد چشم‌سفیدی خواند که بر سر سفره‌ی نظام و انقلاب می‌نشینند؛ اما سر بزنگاه ساز مخالف می‌زنند.داریوش سجادی در وبلاگش در واکنش به اظهارات عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات داخلی دولت خاتمی که گفته است: بسیاری از اصلاح‌طلبان دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند نوشت: اظهارات سحرخیز و بازتاب آن ترجیع‌بندی است آشنا از سنتی نامیمون در سلوک سیاسی بخش‌هایی از متظاهرین به اصلاح‌طلبی  که متأسفانه قهراً و کرهاً اصلاح‌طلبان متعهد و متقید به انقلاب اسلامی را نیز ناخواسته به این سلوک ناخجسته و مزورانه، ملوث کرده و می‌کنند! وقتی در فردای دوم خرداد 76 به احتساب  مصلحت سیاست و «تدبیر سعید» ستاره‌ی اقبال «اکبر گنجی» به اعتبار سلسله مقالات مهیج «عالیجناب سرخپوش» خوش می‌درخشید و طرفین «پُز اکبر» را به یکدیگر می‌دادند و در فردای شاذگویی «همان اکبر» مبنی بر «لزوم سپردن خمینی به موزه تاریخ» وقتی «شیدائیان اکبر» مورد ملامت قرار گرفتند که چرا از موضع اصلاح‌طلبی علیه ایشان موضع نمی‌گیرید؟ دوستان می‌فرمودند؛ اکبر اساسا کی اصلاح‌طلب بوده تا لزومی به اعلام برائت از ایشان باشد!؟