جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

آخرین نظرات

۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

آمریکایی‌ها و رؤیاهای تعبیر نشدنی

خاطره‌ی فراموش نشدنی: سال 1357 یک دستگاه موتور هواپیمای سی ـ 130 را به‌دلیل خرابی به شعبه‌ی PRC در آمادگاه قصرفیروزه فرستادند. یکی از همافرها دور از چشم مستشاران آمریکایی پوشش موتور را باز کرد و فهمید اشکال کار به دلیل پاره شدن یک سیم در داخل موتور است. سیم را ترمیم و دوباره پوشش موتور را بست. خبر سالم بودن موتور در شعبه پیچید و آمریکایی‌ها به ماجرا مشکوک شدند. ستاد مستشاری با بررسی دقیق فهمید که پوشش موتور باز و در شعبه تعمیر شده است. با پی‌گیری آنها ضداطلاعات همافر مورد نظر را شناسایی و دستگیر کرد. ‌او را به‌جرم  عدم رعایت دستورالعمل‌های حفاظتی به‌ظاهر، ولی افشای توطئه‌ی آمریکایی‌ها در تارج اموال ایران، راهی زندان کردند.

چند ماه بعد خبر اعدام همافر با تعصب ایرانی همه را در بهت و حیرت فرو برد و بچه‌های آمادگاه را عزادار کرد. انقلاب که پیروز شد، در ملاقاتی که با یکی از دوستانم در حفاظت و اطلاعات داشتم، شنیدم که وی به جرم نگهداری نهج‌البلاغه در خانه و اقدامش در تعمیر موتور هواپیما را  به‌انگیزه‌ی سیاسی تلقی و با سفارش و تأکید ستاد مستشاری به‌اعدام محکوم شده تا دیگر کسی جرئت افشای خیانت آمریکایی‌ها را نداشته باشد.

از لولهین تا موشک بالستیک

دیروز: سال 1355 که تعداد خلبان‌های آموزش دیده و برگشته از ایالات متحده در نیروی هوایی ایران زیاد شد، مقرر گردید تا رزمایش‌های هوایی در ایران انجام شود. در هر رزمایش یک خلبان باید سی تا چهل فروند موشک را به اهداف فرضی شلیک می‌کرد. آن روزها وقتی متخصصان امر موشک‌ها را از زرادخانه‌ها برای نصب روی هواپیماها تحویل می‌گرفتند، هنگام نصب چراغ وضعیت قرمز تعداد زیادی از آنها روشن می‌شد و خبر از خرابی موشک می‌داد. فن‌ورزان مجبور بودند آنها را فرسوده اعلام و برای انهدام به زرادخانه عودت دهند. بدیهی بود که در اولین فرصت آمریکایی‌ها با پول‌های فراوان نفت ایران، جایگزین آنها را فرستاده و زرادخانه‌ها را پر می‌کردند.

تعدادی از متخصصان ایرانی به این اوضاع مشکوک شده و تصمیم گرفتند بدون اطلاع مستشاران آمریکایی یکی از موشک‌ها باز و دلیل ‌با هماهنگی و همدستی موشکی را از زرادخانه تحویل و به بیابانی بیرون از تهران منتقل کردند. وقتی قطعات موشک را ـ مثل کلاهک و بدنه و دم ـ با دقت باز کردند، دیدند در اطراف مواد منفجره‌ی موشک یک لایه‌ی نازک از ورق آلمینیوم وجود دارد که براثر سرما و گرما این ورق ترک می‌خورد و ابزار هشدار دهنده‌ی موشک آن را حس و اعلام خطر می‌کند. همان روز با یک ورق معمولی آلمینیوم آنها را ترمیم و مشاهده کردند که موشک دیگر در وضعیت خطر قرار نمی‌گیرد. بعد از آن بدون اینکه مستشاران آمریکایی و جاسوسان دستگاه‌های امنیتی بفمهند، موشک‌ها را در انبار باز کرده و ورق‌های ترک خورده‌ی آنها را تعویض و روی هواپیماها سوار می‌کردند.

سهم من،‌ یک استکان چای!

مکان: بین میدان امام حسین(ع) و چهار‌راه گرگان (شهید نامجو)ی فعلی.

ساعت یک و نیم بامداد بیست و دوم بهمن 1357.

بارش نزولات آسمانی کم‌کم آغاز شده، بارشی که نه باران است و نه برف، مناطق اطراف را در بر گرفته است. در همین حین تعدای موتورسوار خبر از حرکت تانک‌های گارد از خیابان دماوند را می‌دهد که برای تصرف و نابودی مدرسه‌ی علوی در خیابان ایران و دستگیری امام امت می‌روند. در حالی‌که کف خیابان مرطوب است، تعدادی از دانشجویان، هنرجویان و دانش‌آموزان نظامی پادگان انقلاب نیروی هوایی، اسلحه به‌دست، به فاصله‌ی 20 تا 30 متر از هم،  روی زمین دراز کشیده و فریاد می‌زنند: «گاردی‌ها و تانک‌هایشان باید از روی نعش ما بگذرند تا به مدرسه‌ی علوی بروند».

در این گیرودار درِ خانه‌ای در سمت جنوب خیابان انقلاب باز می‌شود و پیرزنی که قریب به هفت دهه از زندگی را پشت سر گذاشته، در یک دست کتری آب‌جوش و در دست دیگر یک سینی گرد که در میان آن یک قوری چینی گل‌سرخی و سه استکان کمر باریک با نعلبکی‌هایی با گل‌های بنفش و قرمز قرار گرفته، در زیر نور تیر چراغ برق می‌ایستد. متعجب به سویش می‌روم. با احترام می‌گویم:

...نمک‌پاش دل ریشوم چرایی؟!

خبرهای عجیب: چند روز گذشته اخبار متفاوتی را خبرگزاری‌ها از یک حرکت تفرقه‌افکنانه مخابره کردند که جای تأمل و توجه دارد. خبر اول: نام‌گذاری یکی از خیابان‌های اصلی شهر سقز به‌نام عمر. خبر دوم: نام‌گذاری شهرک قدس در شهر قم توسط جوانان به نام ابولؤلؤ.

در این روزها که دشمن مستکبر،‌تکفیر و منافق با تمام توان به مخالفت و دشمنی با ایران اسلامی برخواسته است، این حرکت‌ها نوعی آب به آسیاب دشمن ریختن می‌تواند باشد. حرکت وهابی‌ها و سلفی‌ها در قالب گروه‌های تکفیری «النصره» و «داعش،‌ نیروهای عراق و شام» و کشتار مسلمانان اعم از سنی و شیعه توسط این تکفیری‌ها، بدون شک وحدت و حرکت در مسیر اتحاد را می‌طلبد. این حرکت‌ها چه از سر ناآگاهی و چه از درِ دشمنی باشد،‌ حرکتی خلاف مصلحت امت اسلامی است.

سقز کجاست؟: هنوز مردان فراوانی از این سرزمین زنده و شاهد هستند در حالی‌که شهر سقز در عربی‌ترین نقطه‌ی کشور عزیزمان ایران، ماه‌های زیادی جولانگاه خودفروختگان از نفوذی‌های بعثی گرفته تا عوامل خائن عزالدین حسینی و قاسملو در کنار منافقین و... شده بود، فرزندان این سرزمین به‌ویژه دوستان اهل بیت(ع) کمر همت بستند و شر دشمن را از این شهر کندند. از گردنه‌ی خان گرفته تا بلندی‌های سردشت، همه جا را برای مردم غیور کردستان آرام کردند. حالا اعضای شورای شهر سقز در سی و پنجمین سالگرد انقلاب اسلامی به‌چه انگیزه‌ای نام «عمر» ـ دشمن اهل بیت(ع)‌ و سوزاننده‌ی  در خانه‌ی پاره‌ی تن رسول مهربانی‌ها ـ را برای نام یک خیابان اصلی برمی‌گزینند،‌ جای تأمل و تعجب است. خواه از سر خیانت باشد، خواه کج سلیقگی، کاری خلاف وحدت و مروت است.

آمریکایی‌ها و توهم اربابی!

یادآوری: دهه‌ی سی و قبل از آن در بخش‌هایی از کشور ما گردن‌کلفت‌هایی زندگی می‌کردند به‌نام ارباب که در تمام امور مردم دخالت می‌کردند. ورود این آدم‌های بی‌شرم در امور مردم به‌جایی رسیده بود که در مراسم ازدواج رعیت، در مقابل چشم جناب داماد، عروس نازنین‌اش را به‌حجله‌گاه اربابی می‌بردند و عروس غارت شده از یک شب تا چند شبانه روز در اختیار ارباب و یا پسرانش بود و بعد او را راهی خانه‌ی داماد بخت برگشته می‌کردند.

رعیت عافیت‌طلب و طالب دنیا، برای چند روز زندگی حیوانی و درگیر نشدن با اراذل و اوباش وابسته به ارباب، تن به این خفت و خواری می‌دادند و دم بر نمی‌آوردند. در آن میان گاهی مردان با غیرتی پیدا می‌شدند که در دفاع از ناموسشان تا پای جان می‌ایستادند و بساط شیطانی ارباب و اطرافیانش را به‌هم می‌ریختند.

این همه ادعا و این‌قدر بی‌تدبیری، نوبره عزیز!

سبد توزیع کالا، خبرسازترین‌ موضوع

این روزها خبر توزیع سبد کالا خبرسازترین موضوع در عرصه‌ی رسانه‌ها و فضای مجازی است. تبلیغات فراوان در کنار بی‌نظمی‌ در توزیع، بی‌عدالتی، سکته‌ی جوانانی به‌دلیل عدم تخصیص سبد، و فوت پیرمردی در صف دریافت و... باعث شده این خبر در صدر اخبار قرار گیرد. با وجود اینکه هراقدامی در جهت آسایش مردم، نیک و پسندیده است، توجه به چند نکته در این خصوص به‌نظر ضروری می‌رسد:

بی‌توجهی به سوابق: بیش از سه دهه است که در کشور ما توزیع کالاهای ضروری به روش‌های مختلف،‌ مانند توزیع با دفترچه‌های محلی، استانی، کالابرگ سراسری، سهیمه‌بندی سازمانی و غیره انجام می‌شود. البته توزیع با کالابرگ سابقه‌ی طولانی در جهان دارد و بسیاری از کشورها این روش را تجربه کرده‌اند. این اواخر هم توزیع یارانه‌های هدفمندی نیز تجربه‌ی موفقی بود که شاهد آن بودیم. در این میان دولت‌مردان مدعی تدبیر و کاردانی چرا به این تجربه‌ها مراجعه نکرده و با بی‌تدبیری این طرح ناقص و شبهه‌برانگیز را اجرایی کرده‌اند، جای تعجب دارد. به‌طور نمونه به چند مورد از بی‌تدبیری‌ها در اجرای این طرح اشاره می‌کنیم:

من و مستر جانسون!

مستر جانسون، رئیس حدود چهل پنجاه نفر از مستشاران آمریکایی، کره‌ای و فیلیپینی در واحد ما بود. مردی خوش‌ظاهر، جدی، خنده‌رو و پی‌گیر امور بود. از دید او کوتاهی در کار قابل اغماض نبود، حتی سه دقیقه دیر آمدن پشت میز کار را حساب می‌کرد و در صورت تکرار شدن از سوی مستشاران، به‌شدت با آنها برخورد می‌کرد،‌ تا جایی که نسبت به انتقال آنها به واحد دیگر یا برگشت به کشورشان پی‌گیر می‌شد. 
مستر جانسون، اواخر دهه‌ی پنجاهم عمرش را طی می‌کرد. مدت سی سال برای شرکت لاکهید آمریکا کار کرده بود و چند سالی هم بود به‌عنوان سرجهاز هواپیماهای شکاری اف‌- 4 و اف‌-5 به ایران اعزام شده بود. البته آمریکایی‌ها براساس قرارداد تحمیلی به نظام حکومتی ایران، از قبل این مستشاران پول‌های کلانی به جیب می‌زدند.

شکم‌ها را باید سنگ ببندیم!

ساده‌زیستی عامل توسعه: جناب جرجی زیدان، محقق و مورخ لبنانی مسیحی در کتاب «تاریخ تمدن اسلام» می‌نویسد: وقتی پیامبر اسلام(ص) نامه‌ای به امپراتور روم نوشت، آن را به صحابی خویش، جناب دحیه‌ی کلبی سپرد تا به روم ببرد. دحیه‌ی کلبی خوراکش شیر شتر بود و خوراک شترش هم علف بیان. وقتی سواره بود، جُل شتر را به‌عنوان تشک استفاده می‌کرد و هنگام خواب، همان جل رواندازش می‌شد. سفیر پیامبر خاتم(ص) برای بردن نامه به امپراتور روم هیچ هزینه‌ای را به حکومت اسلامی تحمیل نکرد. همین ساده زیستی مسلمانان بود که باعث شد آوازه‌ی اسلام در کم‌تر از یک قرن سراسر عالم را بگیرد.

خبرهای نه چندان خوشایند: اگرچه چندین سال است تکلیف لایحه‌ی نحوه‌ی اعلام دارایی مسئولان دولتی در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال خاک خوردن است و اراده‌ای هم برای تصویب آن مشاهده نمی‌شود، لیکن این مسئله در سال‌های گذشته دست و پا شکسته انجام شده و اعلام دارایی دولت‌مردان یک رویه در کشور شده است. امروزه بعد از گذشت شش ماه از استقرار دولت تدبیر و امید، براساس اعلام جناب پیرموذن از خانه‌ی ملت، تاکنون هفت تن از وزرا دارایی‌شان را اعلام نکرده‌اند. از وزاریی هم که دارایی‌شان را اعلام کرده‌اند،

منافع ملی کیلو چند؟!

این روزها جناب عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی دولت خاتمی، کسی که سال 1388 در افاضاتشان فرموده بودند: «اگر احمدی نژاد رئیس جمهور شود باید چادر به سر کرده و از ایران فرار کنیم» هرچند ایشان زیر حرفشان زده و از کشور فرار نکردند، در مصاحبه با روزنامه‌ی آرمان برنامه‌های پشت‌ پرده‌ی اصلاح‌طلبان را در عزل و نصب مدیران دولتی افشا کرده است. وی با تأکید بر اینکه نباید هیچ‌یک از مدیران دولتی از میان اصولگرایان انتخاب شوند، گفته: «ممکن است در شاهرگ‌های خود دولت، تصمیمی اتخاذ شود اما برخی از این تصمیمات در مویرگ‌ها به مرحله‌ی اجرا نزدیک نمی‌شود و به همین دلیل هم دولت اکنون با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کند»

به گزارش منابع خبری با این‌که هنوز شش ماه از استقرار دولت تدبیر و امید نگذشته، بیش از 2600تن از مدیران دستگاه‌های دولتی برکنار شده‌ و بعضی هم در انتظار عزل هستند. نکته دیگر این است که اصلاح‌طلبان هنوز هم راضی به این همه تغییرات نشده و با فشارهای که از سوی افراد درشت و ریزی که به دولت وارد می‌شود، تلاش آنها بر این است تا رده‌ی آبدارچی هم افراد را از بین اصلاح‌طلبان انتخاب کنند.

آمارها، آیینه‌ی حقیقت‌نما !

به‌مناسبت سی و پنجمین سالگرد انقلاب اسلامی

می دانیم که به‌دلیل به‌هم ریختگی اوضاع در آغاز هر انقلابی و عدم تسلط ارگان‌ها و نهادهای ذی‌ربط به امور، در بعضی موارد آمارها دقیق و واقعی بیان نمی‌شوند، گاهی هم از سر تحقیر و تضعیف نیروهای معارض و مخالف انقلاب با اغراق بیان می‌شوند. به‌طور نمونه در ابتدای انقلاب  اسلامی شنیدیم که مخبر کمیسیون ویژه‌ی دوره‌ی اول مجلس شورای اسلامی برای نشان دادن خشنونت ارتش شاهنشاهی، آمار شهدای هفدهم شهریور 1357 را که 64نفر بودند، 70هزار نفر اعلام می‌کند. البته نباید فراموش‌ کنیم که‌ زیادی و کمی‌ آمار شهدا در فرهنگ دینی و قرآنی ما تفاوتی ندارد؛ زیرا که‌ کشتن‌ یک‌ بی‌گناه‌ برابر کشتن‌ همه‌ی‌ مردم‌ است،‌ چنانکه‌ حیات بخشیدن‌ نفسی‌ برابر است‌ با زندگی بخشیدن به همه‌ی مردم.

یادمان باشد که برای پیروزی و بقای انقلاب اسلامی بیش از 220هزار نفر شهید، 400هزار نفر جانباز و 42هزار نفر آزاده از مردم غیور این سرزمین حضور داشته‌ و هم‌اکنون بیش از ده هزار نفر از آنها مفقودالاثرند.

وقتی چاقو دسته‌ی خودش را می‌برد!

اتمام تاریخ مصرف مفی‌ها: این روزها شبکه‌های ماهواره‌ای وابسته به عربستان سعودی و شبکه‌های داخلی آنها در برنامه‌های خاصی علیه مفتی‌های جهادی موضع گرفته و در تقبیح و تکفیر آنها پیشقدم شده‌اند. گویا افتضاحی که این مفتی‌ها در جهان اسلام، به‌ویژه اهل سنت دچار شدند، دولت پادشاهی عربستان را وا داشته تا هرچه سریع‌تر دامنش را از وابستگی و پشتیبانی این قبیله پاک کند. پادشاهی در حال سقوط می‌خواهد به مسلمانان اعلام کند که با مواضع آنانی که ازدواج با خواهر، مادر، اهدای همسر به تکفیری‌ها، کشتن مسلمانان و تصرف و فروش همسران و دختران آنها به عنوان کنیز و جنایت‌های دیگر به‌نام اسلام، موافق نیست. در حالی‌که دنیا می‌داند که هزینه‌های این جنایت‌ها و جنایتکاران را پادشاه سعودی از سرمایه‌ی نفت مسلمانان هزینه می‌کند. برای نمونه به این گزارش توجه کنید.

نفرین به مفتی‌ها در عربستان: داوود الشریان مجری سرشناس شبکه‌‌ی ام.بی‌.سی، وابسته به عربستان سعودی در اقدامی بی‌سابقه در برنامه‌ی زنده‌ی «الثامن» که از این شبکه‌ی ماهواره‌ای پخش می‌شد، از مفتیان معروف وهابی مانند عرعور، العریفی، سلمان العوده، سعد البریک و العواجی به شدت انتقاد کرد و آنها را مفتیان توئیتر معرفی کرد که جوانان کشور را تحت عنوان جهاد به کام مرگ می‌فرستند. الشریان گفت: شما مفتیان مسئول خون ریخته شده‌ی فرزندان ما در سوریه، عراق و افغانستان هستید و جامعه باید به حساب شما برسد. شما از زمان جنگ در افغانستان تا امروز جوانان ما را برای رفتن به جنگ تحریک می‌کنید و آنان را به کشتن می‌دهید. به جنگ‌هایی می‌فرستید که معلوم نیست چه کسی آنها را آغاز کرده و چه کسی آنها را به پایان می‌برد به ما رحم کنید و دست از سر ما بردارید.