جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمه زهرا» ثبت شده است

به کدامین مجوز شرعی؟!

این استدلال استاد را زیادی بخوانید، لطفاً!

در خصوص رفتار مدعیان غاصب منصب خلافت در برخورد با حضرت زهرا(س) درباره‌ی غصب فدک، ابن ابی‌الحدید سنی معتزلی، نکته‌ای را با ظرافت طنز‌آمیز خود در شرح نهج‌البلاغه چنین نگاشته است:

از علی بن فاروقی، مدرس مدرسه‌ی غربی بغداد پرسیدم:

فاطمه ـ در ادعای مالکیت فدک ـ راست می‌گفت؟

ـ آری!

ـ اگر راست می‌گفت، چرا ـ غاصبان ـ فدک را به او برنگرداندند؟

ممنوع است، حتی برای شما!

خبر شهادت حضرت فاطمه(س) که در کوچه‌های مدینه پیچید، جناب عایشه برای ترمیم وجه‌ی آسیب دیده‌اش برآن شد که اولین نفری باشد که پیکر زهرا(س) را زیارت می‌کند. عایشه با تمسک به جایگاه ام‌المؤمنینی خود و دختر خلیفه‌ بودن ـ‌خلیفه‌ای که با بازی سیاسی و فتنه‌سازی فتنه‌گران غاصبانه بر مسند امامت و هدایت تکیه کرده بود ـ قبل از شهادت زهرا(س) به ملاقات وی آمد، لیکن بانوی دو جهان از پذیرفتن وی امتناع کرد. این رفتار فاطمی بافته‌های خلیفه و دخترش را برای مطلوم‌نمایی و طرفدار رسول خدا(ص) نشان دادن خود با شکست مواجه کرد. حالا بعد از شهادت دخت مظلوم رسول مهربانی‌ها می‌خواست وجه‌ی از دست رفته‌اش را بازسازی کند. وقتی به خانه‌ی زهرا(س) آمد و خواستار زیارت پیکر دختر پیامبر(ص) شد، اسماء بنت عمیس راه را بر او بست و اجازه نداد عایشه به زیارت زهرا(س) برود. او در بازگشت نگاهی به تابوت حضرت فاطمه(س) انداخت و از اینکه اعراب چنین رسمی در دفن اموات خود ندارند،‌ متعجب شد.

ادب فاطمی

عرب جاهلی که جایگاه پیامبر خاتم(ص) را نمی‌شناخت، هنگام نیاز پشت در خانه‌ی وی می‌آمد و فریاد می‌زد: «محمد، بیا بیرون!» خدای حکیم خطاب به آنها فرمود: لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ؛  خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن برخی از خودتان به برخی دیگر، قرار ندهید! (نور/63).

با نزول این آیه‌ی شریفه، فاطمه(س) از سر ادب دیگر پیامبر را «پدر» صدا نزد، بلکه هنگام خطاب فرمود: «یا رسول الله».

رسول خدا به او فرمود: دخترم! فاطمه جان! خطاب این آیه شما نیستید، لیکن فاطمه(س) حد ادب را رعایت کرد.

دختر گرامی پیامبر(ص) فرمود: روزی پدرم را سه مرتبه با لفظ «یا رسول الله» صدام زدم. نگاهم کرد و تبسمی فرمود، لیکن پاسخی نداد. فهمیدم که باید او را پدر! یا پدرجان! خطاب کنم. رو به من کرد و فرمود:

...نمک‌پاش دل ریشوم چرایی؟!

خبرهای عجیب: چند روز گذشته اخبار متفاوتی را خبرگزاری‌ها از یک حرکت تفرقه‌افکنانه مخابره کردند که جای تأمل و توجه دارد. خبر اول: نام‌گذاری یکی از خیابان‌های اصلی شهر سقز به‌نام عمر. خبر دوم: نام‌گذاری شهرک قدس در شهر قم توسط جوانان به نام ابولؤلؤ.

در این روزها که دشمن مستکبر،‌تکفیر و منافق با تمام توان به مخالفت و دشمنی با ایران اسلامی برخواسته است، این حرکت‌ها نوعی آب به آسیاب دشمن ریختن می‌تواند باشد. حرکت وهابی‌ها و سلفی‌ها در قالب گروه‌های تکفیری «النصره» و «داعش،‌ نیروهای عراق و شام» و کشتار مسلمانان اعم از سنی و شیعه توسط این تکفیری‌ها، بدون شک وحدت و حرکت در مسیر اتحاد را می‌طلبد. این حرکت‌ها چه از سر ناآگاهی و چه از درِ دشمنی باشد،‌ حرکتی خلاف مصلحت امت اسلامی است.

سقز کجاست؟: هنوز مردان فراوانی از این سرزمین زنده و شاهد هستند در حالی‌که شهر سقز در عربی‌ترین نقطه‌ی کشور عزیزمان ایران، ماه‌های زیادی جولانگاه خودفروختگان از نفوذی‌های بعثی گرفته تا عوامل خائن عزالدین حسینی و قاسملو در کنار منافقین و... شده بود، فرزندان این سرزمین به‌ویژه دوستان اهل بیت(ع) کمر همت بستند و شر دشمن را از این شهر کندند. از گردنه‌ی خان گرفته تا بلندی‌های سردشت، همه جا را برای مردم غیور کردستان آرام کردند. حالا اعضای شورای شهر سقز در سی و پنجمین سالگرد انقلاب اسلامی به‌چه انگیزه‌ای نام «عمر» ـ دشمن اهل بیت(ع)‌ و سوزاننده‌ی  در خانه‌ی پاره‌ی تن رسول مهربانی‌ها ـ را برای نام یک خیابان اصلی برمی‌گزینند،‌ جای تأمل و تعجب است. خواه از سر خیانت باشد، خواه کج سلیقگی، کاری خلاف وحدت و مروت است.