جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمر بن خطاب» ثبت شده است

با ریختن آب تو چاله، چشمه درست نمیشه!

مدتی به‌دنبال این بودم که از خلفای غاصب منصب خلافت امت اسلامی، کلام باارزش و قابل اعتنایی به ثبت رسیده یانه، تا با مقایسه‌ی آنها با کلام ائمه‌ی هدی(ع) میزان درک و فهم خلفا را از مکتب اسلام و قرآن بررسی کنم. این روزها چشممان به کتابی روشن شد با نام «البلاغة العمریه) به قلم نویسنده‌ی ناشناسی به‌نام «محمد سالم الخضر». نکاتی چند در خصوص این کتاب را لازم دیدم جهت اطلاع نویسنده‌ی ناشناس آن و شما دوستان اهل بیت(ع) بنویسم:

1) این نویسنده بدون اینکه بفهمد، چنگال به چهره‌ی پسر خطاب، خلیفه‌ی دوم کشیده و با دزدی بی‌شرمانه از کتاب شریف «نهج البلاغه» بسیاری از کلمات الهی امیر المؤمنین(ع) را انتخاب و به حساب کلام عمر بن خطاب نوشته است تا فضیلتی را که او نداشت برایش بسازد و یا به او بچسباند.

همه‌ی دارایی ما!

کلام امیر: آری! از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده تنها فدک در اختیار ما بود که آن هم گروهی بر آن بخل و حسادت ورزیده و گروه دیگری آن را سخاوتمندانه رها کردند ـ از دست ما خارج شد ـ و بهترین حاکم خداست.

فدک کجاست: زمینی است در منطقه‌ی خیبر و در حدود 140کیلومتری مدینة النبی. در سال هفتم هجری قریه‌ای بود آباد با چشمه‌ای پر آب و مستعد برای کشاورزی که حاصل درآمد آن را بین 70 الی 120هزار سکه‌ی طلا برآورد کرده‌اند. بعضی از منابع آن را منطقه‌ی الحائط در 290کیلومتری مدینه معرفی کرده‌اند.

تهمتی که جانکاه‌تر از فقدان پیامبر(ص) بود!

در آخرین ساعت‌های زندگی، رسول مهربانی‌ها در حالی‌که جمعی از یاران و دوستداران حضرت دورش جمع بودند و در خصوص آینده‌ی حکومت اسلامی بعد از فقدان حبیب خدا(ص) بحث می‌کردند، خطاب به‌آنها فرمود:

 عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا احْتُضِرَ النَّبِیُّ ص وَ فِی بَیْتِهِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ النَّبِیُّ ص هَلُمُّوا أَکْتُبْ لَکُمْ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِنَّ النَّبِیَّ ص قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَکُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُکُمْ کِتَابُ رَبِّکُم‏ . (الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف)

پیامبر مهربانی‌ها فرمود: کاغذ و دواتی بیاورید! می‌خواهم چیزی برایتان بنویسم تا پس از مرگ من گمراه نشوید! در آن لحظه همه ساکت شدند. عمر بن خطاب سکوت را شکست و گفت: بیماری بر پیامبر خدا غلبه کرده است. قرآن کتاب آسمانی ما را کفایت می‌کند.

نقش عُمَر در شهادت امام حسین(ع)

یک خاطره: سال 1364 در دانشکده‌ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی تعدادی از دانشجویان ورودی سال‌های 62، 63 و 64 با همت جمعی از دانشجویان، روزهای دوشنبه در یکی از کلاس‌های خالی جلسه‌ی بحث و بررسی در باره‌ی شیعه و سنی ـ به‌ویژه حایگاه احادیث غدیر، منزلت و اخوت ـ را آغاز کردند. خبر این بحث‌ها به دانشکده‌های دیگر که رفت، تعداد حاضرین در مباحث به بیش از 40 نفر رسید. بعد از ده، دوازده جلسه آقای حبیبی که مثل من از ورودی‌های 1362 و شیعه‌ی اهل تحقیق و پژوهش کرمانشاهی بود، مدارکی را از منابع اهل سنت ارائه کرد که نقش عمر،‌ خلیفه‌ی دوم را در پدیدآمدن واقعه‌ی کربلا و ارتباط مخفی وی با یهودیان،‌ به‌ویژه یهودیان صهیونیست بنی قریظه داشته و در ایجاد انحراف جامعه‌ی اسلامی به خواست و نقشه‌ی آنها عمل کرده است. این سند و ادامه‌ی بحث‌ها به مذاق دوستان سنی مذهب خوش نیامد و جلسه را به آشوب کشیدند. با تهدید آقای حبیبی به اینکه در صورت برقراری جلسه‌ها، او را خواهند کشت، جلسه‌ها تعطیل شد. بعدها آقای حبیبی قول داد که مدارکش را تکثیر و بین بچه‌ها پخش کند که با رفتن او از دانشگاه، این اتفاق نیفتاد.

شب گذشته ـ براساس برنامه‌ی سالانه‌ای که در ماه محرم دارم و سعی می‌کنم حدود یک‌هزار صفحه یا بیشتر کتاب در باره‌ی واقعه کربلا مطالعه کنم ـ مشغول مطالعه‌ی کتاب «معالی السبطین» بودم که به روایت جالبی در این خصوص برخورد کردم. روایت این بود: