جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

آخرین نظرات

۲۰ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

آقازاده‌ها و عدم لغو تحریم‌ها!

تا کی منتظر باشیم: همین چند روز پیش بود که شنیدیم جناب آقای روحانی در استان خوزستان گفتند: «عده‌ای به خاطر منافع شخصی مخالف برداشتن تحریم‌ها هستند؛ خیلی حرف دارم اما موقع گفتن آن، اینجا نیست؛ به موقع به مردم خواهم گفت که یک عده نمی‌خواهند تحریم برداشته شود و یک عده از عادی شدن شرایط کشور با دنیا به خاطر منافع شخصی و گروهی مخالف هستند.«

این حرف‌های رئیس جمهور محترم مرا به یاد حرف‌های آقای احمدی‌نژاد ـ رئیس جمهور سابق کشورمان ـ انداخت که در خصوص بدهکاران بانکی در اواخر سال 1391 داستان بگم‌بگم را بر سر زبان‌ها انداخت.

اواخر سال 1391 بود که آقای احمدی‌نژاد طی سخنانی اظهار کرد که 300 نفر 60 درصد سرمایه مردم را در اختیار دارند و بدهی‌هایشان را به بانک‌ها پس نمی‌دهند و به‌دنبال این اظهرات نامه نگاری‌هایی بین قوه قضاییه و قوه مجریه آغاز شد.

چراغ نامه‌ی اول را آقای محسنی اژه‌ای ـ در جایگاه دادستان کل کشور ـ به رئیس جمهور نوشت و از او خواست تا اسامی 300 نفر بدهکار بانکی را که  60 درصد پول‌های کشور را بلوکه کرده‌اند، اعلام کند تا دستگاه قضایی برای پیگیری آنها وارد عمل شود. البته بعدها سندی رو شد که آقای احمدی نژاد دو سال قبل طی فهرستی این افراد را به قوه‌ی قضائیه معرفی کرده،‌ لیکن گفتند که این فهرست همان نام 250نفره است که در سال 1390 رئیس دولت دهم از ارسال آن به قوه‌ی قضائیه خبر داده بود. هرچه بود، عمر دولت دهم به پایان رسید و مردم متوجه نشدند که بدهکاران بانکی چند نفر بودند و میزان بدهی آنها چقدر بود؟!

وهابی و اشکال بر قرآن

اظهار نظرهای شیطان پسند: از سال‌ها پیش که پای مستشرقین به بلاد اسلامی باز شد، متون ومنابع دینی مسلمانان را برای تحقیق بردند، به‌دنبال آن اظهار نظرهای گاهی شیطانی و گاهی دور از واقعیت در کنار گفته‌ها و نوشته‌ها در عرصه‌های مختلف بیان و طرح شد. یکی کتاب «محمد، پیامبری که باید از نو شناخت» را نوشت و بعد از کلی تحسین و تقدیر از رسول مهربانی‌ها، با یک نظر شیطان‌پسند، با مستمسک قرار دادن یکی از آیات قرآن کریم، سعی کرد رسول خدا(ص) را فردی دنبال هوی و هوس معرفی کند. و...
در سال‌های اخیر هم شاهد بودیم که جناب حاج فرج دباغ ـ همان عبدالکریم سروش بت سبزها ـ در هتل‌های گرم و نرم ینگه‌دنیایی‌ها که خوشی به زیر دلش زده، افاضاتی را در جهت منافع و خواست غربی‌ها،‌ یعنی در ادامه‌ی حرکت مستشرقین پیرو شیطان فرمودند مثل: آیات قرآنی منبع وحیانی ندارد و ادراک شخصی پیامبر(ص) بوده و... که همه و همه نشان از حرکت مذبوحانه‌ی دشمنان از به‌چالش کشاندن عقاید ناب قرآنی مسلمانان دارد.

آماده‌باش پیاده نظام فتنه

هنوز دو سال به انتخابات مجلس دهم فرصت باقی است. اما خبرهایی که در فضای مجازی و رسانه‌ها منتشر می‌شود، نشانگر آن است که گروهی برای اینکه در تصاحب تعداد زیادی از صندلی‌های سبز بهارستان برای پیشبرد اهداف‌شان، به هر دری می‌زنند. نمونه‌هایی را که ما دیدیم جالب بود:
تخریب مجلس اصولگرا: یکی که در دوران سازندگی بر کرسی وزارت نشسته بود و در حوزه‌ی وزارتش کوچک‌ترین انتقاد را بر نمی‌تافت، امروز با یک روزنامه‌ی اجاره‌ای و در خدمت بیگانگان مصاحبه می‌کند، سؤال نمایندگان از وزرا را منسوخ شده اعلام می‌کند و در لفافه از مردم می‌خواهد در انتخابات آینده کسانی را انتخاب کنند که دیگر چشم بر کارهای آنچنانی وزرا ببندند. البته این‌گونه بی‌پروا وارد شدن وی در میدان، می‌تواند انگیزه‌هایی مثل تطهیر دولت از اینکه در پنج ماه گذشته نتوانسته بیشتر قول‌های اقتصادیی را که داده انجام دهد، تراشیدن رقیب برای انداختن توپ در زمین وی در صورتی‌که دولت نتواند کارها را آن‌گونه که وعده داده، پیش ببرد، کشاندن حواس مردم از مطالباتشان به درگیری‌های مجلس و دولت و یا اینکه به تعبیر قرآن کریم از سر واژگونگی به دلیل عمر دراز باشد، الله اعلم.

چگونه باور کنیم هنر هالیوودی با هنر ارزشی یکی است؟!

یک خبر: جناب رئیس جمهور! با همه‌ی احترامی که به جایگاه‌تان، لباس‌تان و سیادتان قائل هستم، این سخن شما را که در جمع هنرمندان بیان کردید: «هر هنرمندی می‌خواهد به معنای جهان و عمق جهان برسد، اگر بگوییم هنر مرده را زنده می‌کند سخن به گزاف نگفته‌ایم. پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناستبا هیچ‌کدام از آن موارد همخوان و همسو نمی‌دانم، اینکه شما با کدام عینک هنرمند ارزشی و غیرارزشی را یکی دانسته‌اید،‌ برای کسانی مثل من قابل هضم نیست. یعنی چه که هنر ارزشی و ضدارزشی وجود ندارد؟!

جناب رئیس جمهور! این جمله‌ی شما «اگرچه ممکن است وزیر باز هم کارت زرد بگیرد. این دولت به تمام تعهداتی که در دوران انتخابات داده است عمل خواهد کرد. کارت زرد برای این دولت نگرانی نیست. ما به امثال آقای جنتی‌ها به عنوان مدافع آزادی افتخار می‌کنیم افتخار به وزیری که در پنج ماه گذشته نقاط تاریکی مانند: طرح تک‌خوانی زنان،‌ صدور مجوز دفن سگ‌های زرد به‌عنوان هنرمند در قطعه‌ی هنرمندان بهشت زهرا(س)، صدور مجوز چاپ کتاب‌های تهدید کننده‌ی منافع ملی فراهم آمده توسط فتنه‌گران، تمدید مجوز فعالیت ناشران مسئله‌دار مثل نشر چشمه و... را در کارنامه‌‌اش دارد، جای تأمل دارد. البته اهل سیاست این حرف‌ها را نوعی خط‌ونشان برای قوای دیگر می‌دانند و کوبیدن بر طبل بی‌وفایی که ما می‌گوییم، الله اعلم. امیدواریم از سر دغدغه‌ی خدمت باشد نه....

همه‌ی دارایی ما!

کلام امیر: آری! از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده تنها فدک در اختیار ما بود که آن هم گروهی بر آن بخل و حسادت ورزیده و گروه دیگری آن را سخاوتمندانه رها کردند ـ از دست ما خارج شد ـ و بهترین حاکم خداست.

فدک کجاست: زمینی است در منطقه‌ی خیبر و در حدود 140کیلومتری مدینة النبی. در سال هفتم هجری قریه‌ای بود آباد با چشمه‌ای پر آب و مستعد برای کشاورزی که حاصل درآمد آن را بین 70 الی 120هزار سکه‌ی طلا برآورد کرده‌اند. بعضی از منابع آن را منطقه‌ی الحائط در 290کیلومتری مدینه معرفی کرده‌اند.

جناب دی.جی و تنبانش

عصر جمعه به خانم گفتم که آماده بشه تا بریم بوستان آسمان و ساعتی باهم بنشینیم و فارغ از دغدغه‌های زندگی و خانه باهم صحبت کنیم و هوایی تازه کنیم. داخل بوستان آلاچیقی را انتخاب کردیم و نشستیم روی نیمکتی روبه‌روی هم. هنوز خسته‌ی راه بودیم و نفس‌هامان آرام نگرفته بود که چشمم افتاد به سه جوان که متفاوت از دیگران لباس پوشیده و از سمت شرقی بوستان به سمت ما می‌آمدند.

پسرهای جوان پیراهن‌های دامن کوتاه ـ تا ناف‌ـ و خوش فرمی را که نشان «D&G» روی آنها نقش بسته بود، به‌تن داشتند و هرسه هم شلوار ورزشی تنگ و چسبان پوشیده بودند. چیزی که بسیار زننده و آزاردهنده به نظر می‌آمد، بند تنبان یا همان بند شلوارهایشان بود. بندهای بافته شده با منگوله‌های درشت و نخ‌ریش که به‌طرز ناخوشایندی از زیر نافشان تا... آویزان بود. در نگاه اول بیننده حس می‌کرد که آنها شاید زیپ شلوارشان باز شده و....

با اجازه‌ی عمو اینترنت بـــــعـــــــــــــــــــله!

زنگ تلفن: شب از نیمه گذشته است. صدای تلفن دیجیتالی کنار تختخواب آقای نظامی بند دلش را پاره می‌کند. گوشی را که بر می‌دارد، کسی از آن سوی خط می‌پرسد: «شما ساناز نظامی را می‌شناسی؟» بی‌اختیار می‌گوید: «دخترمه! دخترمه!»
تلفن کننده می‌گوید که از بیمارستان میشگان ینگه‌دنیا تماس گرفته و از پدر ساناز می‌خواهد که از طریق شبکه‌ی اینترنت ـ فاصله‌ی ده‌هزار کیلومتری را نزدیک کرده و ـ به‌تماشای حال و روز دخترشان بنشینند. ارتباط که برقرار می‌شود، چشم خانواده‌ی نظامی به چهره‌ی کبود و ضرب دیده‌ی دخترشان می‌افتد که بی‌حرکت روی تخت بیمارستان خوابیده است. با توضیح پرستار می‌فهمند که شوهر اینترنتی دخترشان او را در دیار غربت به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و باعث مرگ مغری وی شده است.

عدالت قشنگیه!

وعده‌ی خوبان: یک ماهی است که دولت تدبیر و امید خبر از یک سبد کالایی برای اقشار آسیب‌پذیر می‌دهد و مردم هم دلشان را صابون می‌زنند. امشب وقتی نماینده‌ی محترم دولت از چگونگی و مشمولان دریافت این سبد گفت، با خودم هرچه حساب و کتاب کردم، نشانه‌ای از کمک به اقشار آسیب‌پذیر و عدالت در آن ندیدم.

لطفاً شما بگویید: چگونه می‌شود یک خانواده‌ی تک نفری ـ مثل یک پیرزن شوی مرده  یا... - با یک خانواده‌ی شش هفت نفری را با یک عینک و مساوی هم دید. حتماً شش نفر میزان مصرف و هزینه‌شان چند برابر یک نفر است. ضمن اینکه این سبد کالا غیرقابل فروش هم هست و خانواده‌های کم تعداد نمی‌توانند اضافی آن را بفروشند و به زخم‌های زندگی‌شان بزنند.

سرباز سفیانی!

خاطره: چند سال پیش که توفیق زیارت خانه‌ی خدا نصیبمان شد، در مدینه‌ی منوره اتفاق جالبی برایمان افتاد. روزی حاج رضا و حاج محمد برای نماز و زیارت به مسجد النبی رفته بودند که وقتی برگشتند، خنده‌های آنها در ناهارخوری توجه همه را به‌خود جلب کرد. دلیل خنده‌ها را که پرسیدیم، حاج محمد گفت: «از خیابان بالایی که می‌آمدیم، از مقابل یک تابلوفروشی گذشتیم. تابلوی زیبایی نگاه ما را به خود جلب کرد. روی آن نوشته شده بود «انا مدینة العلم و علی بابها» کمی با تعجب به تابلو و تابلوفروش نگاه کردیم. مرد فروشنده جلو آمد و از نگاه‌های عجیب ما سؤال کرد.

حاج رضا که عربی می‌دانست به او گفت: «تا جایی که ما می‌دانیم وهابی‌ها علاقه‌ای به امام علی(ع) ندارند و دوست ندارند که نام آن حضرت در منبر و کتاب‌شان به نیکی یاد شود. این تابلو و این حدیث ارزشمند آن هم در مدینه ما را به تعجب واداشته است.»

به خواهرم گله نکنید!

آخرین کلام پزشکان، نه بود: با گذشت روزها دخترک ضعیف و ضعیف‌تر می‌شد. پزشکان تهرانی و قمی از درمانش عاجز شده بودند. و حرف آخرشان این بود: دیگه کاری از ما ساخته نیست!
در گرمای طاقت‌فرسای مردادماه وقتی تن نیمه‌جانش را مادر میان رختخواب گذاشت و حرف‌های پرشکان معالج را در ذهنش مرور کرد، بی‌اختیار گریست. در سوی دیگر رختخواب، پدر غم‌زده نظاره‌گر خاموش شدن شمع وجود دختر بود و شکست روحی مادر. ناگهان از جا برخاست و گفت:
ـ بلن شو! معطل نکن! ساک و لباس‌ها رو آماده کن تا ببریمش مشهد.
ـ نمی‌شه مرد! همین طوری داره از دست می‌ره، تو یه سفر هزار کیلومتری چطور می‌تونیم نگهش داریم؟

تهمتی که جانکاه‌تر از فقدان پیامبر(ص) بود!

در آخرین ساعت‌های زندگی، رسول مهربانی‌ها در حالی‌که جمعی از یاران و دوستداران حضرت دورش جمع بودند و در خصوص آینده‌ی حکومت اسلامی بعد از فقدان حبیب خدا(ص) بحث می‌کردند، خطاب به‌آنها فرمود:

 عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا احْتُضِرَ النَّبِیُّ ص وَ فِی بَیْتِهِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ النَّبِیُّ ص هَلُمُّوا أَکْتُبْ لَکُمْ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ إِنَّ النَّبِیَّ ص قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ وَ عِنْدَکُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُکُمْ کِتَابُ رَبِّکُم‏ . (الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف)

پیامبر مهربانی‌ها فرمود: کاغذ و دواتی بیاورید! می‌خواهم چیزی برایتان بنویسم تا پس از مرگ من گمراه نشوید! در آن لحظه همه ساکت شدند. عمر بن خطاب سکوت را شکست و گفت: بیماری بر پیامبر خدا غلبه کرده است. قرآن کتاب آسمانی ما را کفایت می‌کند.

جانباز با رقاصه‌ی آمریکایی چه سنخیتی دارد؟

یک خبر:‌ این روزها در خروجی خبرگزاری‌ها خبری را منتشر کردند که در عین آموزنده بودن، دل‌آزار و مشمئز کننده هم بود. براساس این خبر آقای سیدمحمد خاتمی در جلسه‌ی مشترک با برخی از اصحاب رسانه که به ابتکار ایشان برگزار شده بود، نکات مهمی را در خصوص فتنه‌ی سال ۸۸ بیان کردند.

وی در این دیدار با اشاره به اتفاقات سال ۸۸ گفته است: من قبل و بعد از انتخابات به میرحسین موسوی گفتم که در انتخابات رای نخواهد آورد و بر این موضوع تأکید کرده است که معتقدم احمدی نژاد در سال ۸۸ رای آورد و پیروز انتخابات بود.

آیا رذالت و سقوط را مرزی هست؟

کلام نور: وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف/179) همانا بسیاری از جنیان و آدمیان را گویی برای دوزخ آفریده‌ایم، زیرا دل‌هایی دارندکه با آن فهم نمی‌کنند و چشم‌هایی دارند که با آن نمی‌بییند و گوش‌هایی دارند که با آن نمی‌شنوند. آنها چون چهار پایایند، بلکه گمراه‌ترند، هم اینانند غافلان .

نمونه‌ی غفلت: مریم سنجانی، عضو جدا شده‌ای از مرکزیت گروهک شیطانی ـ تروریستی منافقین در مصاحبه‌ای گفت: مریم رجوی بارها در نشست‌های ایدئولوژیک سال 1378 عراق بیان می‌کرد که در سازمان ما، اگر کسی به توحید و یگانگی خداوند شک کند، قابل بخشش است چون خداوند دیده نمی‌شود، ولی شک درباره مسعود قابل اغماض نیست.
وی با تشریح برگزاری این نشست‌های به ظاهر ایدئولوژیک افزود: مریم رجوی در این جلسه‌ها خطاب به زن‌های شرکت‌کننده می‌گفت که باید به‌جای شوهر، مسعود را انتخاب کنند. نامبرده همچنین در این جلسه‌ خطاب به مردان حاضر در جلسه می‌گفت که شماها نیز باید مسعود را شوهر همه‌ی زن‌های عضو این فرقه و ارتش آزادیبخش بدانید.

امان از لجاجت!

یک روایت: اهل سنت و شیعیان در بسیاری از موارد، به‌ویژه برای دفاع از حقوق اهل بیت(ع) به حدیث شریف ثقلین استناد می‌کنند و آن را از احادیث صحیح و متواتر می‌دانند. متن این حدیث شریف این است: قال الرسول‌الله(ص): انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا (سنن دارمی، و ترمذی، صحیح مسلم و منابع معتبر شیعی)

لیکن گروهی معلوم الحال از میان اهل تسنن این حدیث را قلب کرده و از سر دشمنی با اهل بیت(ع) به‌جای «عترتی یا اهل بیتی» کلمه‌ی «سنتی» را جایگزین کرده‌اند. چند سال پیش یکی از دانشمندان سنی اردن،‌ به‌نام شیخ حسن بن علی سقاف در رساله‌ای تحقیقی نوشتند که براساس تحقیق وسیعی که در منابع اهل سنت کرده‌اند، احادیثی که از کلمه‌ی «سنتی» استفاده کرده‌اند، تمامی ساخته و پرداخته‌ی حدیث‌سازان اموی بوده و اعتباری ندارد.

مساجد و تغییر کاربری، چرا و به چه قیمتی؟!

گوشی تلفن را که برداشتم، آن طرف خط حاج رضا بود. بعد از سلام و احوال‌پرسی گفت: دختر فلانی تو اتوبان شهید همت تصادف کرده و عمرش را به بازماندگان داده است. امروز در مسجد الرسول(ص)، میدان کاج برایش مراسم ختم گرفته‌اند. برای تسلیت به پدرش، دارم می‌رم اونجا.

گفتم: اگر زحمتی نیست بیا سر کوچه و منم با خودت ببر. تو این گرفت و گیر هوا، یک خودرو کم‌تر ببریم بهتره. بریم از ثواب شرکت در مراسم ختم مسلمانی ما هم بهره ببریم.