جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

آخرین نظرات

همه‌ی دارایی ما!

کلام امیر: آری! از میان آنچه آسمان بر آن سایه افکنده تنها فدک در اختیار ما بود که آن هم گروهی بر آن بخل و حسادت ورزیده و گروه دیگری آن را سخاوتمندانه رها کردند ـ از دست ما خارج شد ـ و بهترین حاکم خداست.

فدک کجاست: زمینی است در منطقه‌ی خیبر و در حدود 140کیلومتری مدینة النبی. در سال هفتم هجری قریه‌ای بود آباد با چشمه‌ای پر آب و مستعد برای کشاورزی که حاصل درآمد آن را بین 70 الی 120هزار سکه‌ی طلا برآورد کرده‌اند. بعضی از منابع آن را منطقه‌ی الحائط در 290کیلومتری مدینه معرفی کرده‌اند.

              

فدک در اسلام: قریه‌ی فدک پس از فتح خیبر در سال هفتم هجری، بنا بر پیشنهاد یهودیان بدون درگیری و جنگی نصف آن به رسول خدا(ص) اختصاص یافت و نیم دیگر آن در اختیار یهودیان ماند. البته مقرر شد که کار کشاورزی روی زمین را خود یهودیان انجام دهند و درآمد حاصل از آن را در اختیار رسول خدا(ص) قرار دهند.

چرا فدک از آن پیامبر(ص) باید باشد: براساس آیه‌ی ششم از سوره‌ی شریفه‌ی حشر ( و ما افاء الله منهم فما اوجفتم علیه...) زمین‌ها و اموالی که بدون جنگ در اختیار مسلمانان قرار می‌گرفت، مربوط به رسول خدا(ص) بود و ایشان به هر نحوی که صلاح می‌دانست، آنها را مدیریت و هزینه‌های آنها را در پیشبرد نهضت اسلامی هزینه می‌کردند. (تفسیر ثعلبی 92ص52؛ تاریخ طبری، ج2 ص 303 و...)

هدیه‌ی فدک به زهرا(س): با نزول آیه‌ی «و آت ذالقربی حقه» پیامبر(ص) از جبرئیل منظور از آیه‌ را پرسید که شنید: فدک را به فاطمه ببخش تا برای او و فرزندانش مایه‌ی زندگی باشد و عوض از ثروتی باشد که خدیجه(س) در راه اسلام مصرف کرده است. رسول خدا(ص) فرمان خدای عز و جل را اجرا و از فاطمه(س) خواست که کارگزارانی را برای اداره‌ی فدک منصوب کند. با اینکه فاطمه(س) به‌احترام رسول خدا(ص) از این کار امتناع کرد، لیکن پیامبر(ص) با تأکید فرمودند: فدک را تصرف کن و با نصب کارگزار از سوی خودت آن را در حیات من اداره کن! ترس آن دارم بعد از من نااهلان امتم، عدم تصرف ترا بهانه قرار دهند و بعد از من مانع تصرف شما شوند. پیامبر(ص) علی(ع) را خواست و فرمود که سند مالکیت زهرا(س) بر فدک را تنظیم کند. (شواهد التنزیل حسکانی، ج1ص443؛ درالمنثور ذیل آیه‌ی 26 سوره‌ی اسرا؛ فضایل الخمسه، ج2ص136؛ شرح نهج‌البلاغه‌ی ابن ابی‌الحدید، ج1 ص 198 و...)

غصب فدک: پس از به ثمر نشستن کاشته‌های اصحاب فتنه در سقیفه‌ی بنی ساعده و انحراف مسیر امامت و خلافت برخلاف آنچه که رسول خدا(ص) در خطبه‌ی غدیر خم ابلاغ کرده بودند، خلیفه‌ پس از ده روز از حاکمیت به سراغ فدک رفت و نماینده‌ی خود را به جای نماینده‌ی حضرت فاطمه(س) نصب کرد. ابوبکر که با استناد به دو حدیث خودساخته ـ احادیثی که غیر از وی کسی از رسول خدا(ص) نشنیده ـ (حدیث نحن معاشر الانبیاء و ان الله اطعم نبیه طعمه) فدک را به‌زور از مالکیت فاطمه‌ی زهرا(س) خارج کرد. ابن حجر هیثمی در این خصوص گفته: ان ابابکر انتزع من فاطمه فدکا: (واژه‌ی انتزع به تصرف اجباری دلالت دارد)  یعنی ابابکر به زور فدک را از فاطمه(س) گرفت. صواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، ص31؛ شرح نهج‌البلاغه‌ی ابن ابی‌الحدید، ج16 ص 208 و...)

ابوبکر در حالی به استناد دو حدیث خودساخته فدک را غصب کرد که مغایرت آن احادیث را با آیات 11، 12 و 33 سوره نساء و آیه‌ی 16 سوره‌ی نمل و آیات 6 و 7 سوره‌ی مریم به‌خوبی می‌دانست.

احتجاج فاطمه زهرا(س) با ابوبکر: امام باقر(ع) فرموده: امام علی(ع) به فاطمه‌ی زهرا(س) گفت: زهرا جان! خود رهسپار شو و میراث پدر بزرگوارت رسول خدا(ص) را درخواست کن. فاطمه‌(س) نزد ابوبکر رفت و گفت: چرا مرا از میراث پدرم محروم و وکیلم را از فدک بیرون رانده‌ای در صورتی‌که پیامبر(ص) به فرمان خدای متعال آن را به من بخشید بود؟

ابوبکر گفت: ان‌شاءالله هرچه شما بگویی صحیح است، ولی باید برای ادعای خود شاهد بیاوری.

فاطمه‌(س) ام ایمن ـ زنی که رسول خدا(ص) بر بهشتی بودن وی گواهی داده بود ـ‌ علی(ع) ـ به تصریح پیامبر خدا(ص) صدیق اکبر ـ حسن و حسین(ع) ـ کسانی که پیامبر(ص) در پیمان با قبیله‌ی ثقیف آنها را گواه گرفته بود ـ را آورد، ولی ملاحظات سیاسی و درآمد هنگفت فدک بر حکم الهی در پیش خلیفه غالب آمد و از اعاده‌ی آن به صاحب اصلی‌اش امتناع کرد. (صدیقه‌ی کبری حضرت فاطمه(س)، منذر حکیم و... ص 174)

وقتی فاطمه‌ی زهرا(س) با صراحت و قوت در مسجد النبی(ص) استدلال به ارث کرد، ابوبکر برخلاف حدیث خودساخته سند فدک را نوشته و تحویل فاطمه(س) داد. هرچند عمر بن خطاب سر رسید و آن سند را گرفته و پاره کرد.(سیره‌ی حلبی. جص 174).

احتجاج امام علی(ع) با ابوبکر: با رفتار نامناسب عمر بن خطاب در اهانت به فاطمه زهرا(س) و پاره کردن سند امضا شده‌ی ابوبکر، امام علی(ع) به مسجد رفت و خطاب به ابوبکر گفت: چرا فاطمه را از ارث پدرش رسول خدا(ص) محروم کردی؟ فدک در زمان حیات پدرش به ملکیت زهرا درآمده بود. ابوبکر در پاسخ امام گفت: این غنیمت مربوط به مسلمانان است، فاطمه باید برای مالکیت گواه بیاورد.

علی‌(ع) به او گفت: ای ابوبکر! میان ما برخلاف آن‌چه خداوند درباره‌ی مسلمانان قضاوت کرده، داوری می‌کنی؟ ابوبکر گفت: خیر.

امام پرسید: اگر مسلمانان مالک چیزی باشند و مدعی آن مال شوم، تو از چه کسی شاهد می‌خواهی؟ ابوبکر گفت: از شما که مدعی هستی. امام پرسید: پس تو چرا از فاطمه که مالک و حاکم در فدک بود، برای مالکیتش شاهد خواستی؟

عمر در آن میان گفت: علی! دست از سر ما بردار! ما در برابر دلایل شما توان مقاومت نداریم. فاطمه باید شاهد بیاورد.

امام علی(ع) رو به ابوبکر کرد و گفت: ابوبکر! قرآن خوانده‌ای؟ گفت: آری!

امام پرسید: آیه‌ی شریفه‌ی «انما یرید الله لیذهب...» درباره‌‌ی ما نازل شده یا دیگران؟ ابوبکر گفت: درباره‌ی شما.

امام گفت: اگر عده‌ای گواهی دهند که فاطمه دختر رسول خدا(ص) کار خلافی انجام داده، در مورد او چگونه داوری می‌کنی؟ ابوبکر گفت: مانند سایر زنان بر او حد جاری خواهم ساخت.

امام گفت: اگر چنین کنی در پیشگاه خدا در زمره‌ی کافران خواهی بود. ابوبکر گفت:‌چرا؟

امام گفت: چون تو شهادت و گواهی خدا را بر پاکیزگی و طهارت فاطمه مردود و گواهی مردم را بر او پذیرفته‌ای، البته در مورد فدک هم حکم رسول خدا(ص) را که فرموده بود: «مدعی باید شاهد اقامه کند و منکر باید سوگند یاد نماید» را زیر پا نهادی.

با شنیدن این استدلا‌های قوی، مردم حاضر در مسجد به خشم آمدند و به ابوبکر اعتراض کردند و بعضی بعضی را سرزنش کردند و گفتند که به خدا علی راست می‌گوید. (احتجاج طبرسی، ج1 ص،234، شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج16ص274)

یک ماجرای شنیدنی: ابن ابی الحدید می‌گوید: داستان زینب بنت رسول‌الله(ص) را که به مناسبت برگزاری مراسم ازدواج با ابوالعاص بن ربیع، گردن‌بندی از حضرت خدیجه‌ی کبری(س) دریافت کرده و پس از اسارت شوهرش در جنگ بدر آن را به‌عنوان فدیه‌ی آزادی وی برای پدر بزرگوارش فرستاده بود، نزد استادم ابوجعفر بصری علوی خواندم. او آن را تصدیق کرده و سپس پرسید: آیا مقام فاطمه(س) بالاتر از زینب نبود؟ آیا شایسته نبود که خلفا قلب ام‌ابیها را با پس دادن فدک شاد می‌کردند؟! من گفتم چون بر اساس روایت که پیامبران چیزی به ارث نمی‌گذارند، فدک مال مسلمانان بوده و نمی‌توانستند آن را به دختر رسول خدا(ص) بدهند؟ استادم گفت: مگر گردن‌بند فدیه‌ی آزادی ابوالعاص، متعلق به مسلمانان نبود؟ گفتم: پیامبر(ص) صاحب شریعت بود و اختیار تنفیذ حکم داشت اما خلفا چنین اجازه‌ای نداشتند. وی گفت: قرار نبود که فدک را به‌زور از مسلمانان بگیرند و به ایشان بدهند. چرا خلیفه همانند آن حضرت در میان اصحاب برنخاست و نگفت: مردم! زهرا(س) دختر پیامبر(ص) شماست. او می‌خواهد مانند زمان پدرش نخلستان‌های فدک را در اختیار داشته باشد. آیا حاضرید با طیب خاطر فدک را پس دهید. ابن ابی الحدید در پایان می‌نویسد: من در برابر بیانات شیوای ابوجعفر ـ استادم ـ‌ پاسخی نداشتم و فقط به‌عنوان تأیید سخن وی گفتم: اگرچه رفتار آنان بر اساس شرع بوده، ولی احترام فاطمه و مقام او ملحوظ نگردیده است. (شرح نهج‌البلاغه‌ی ابن ابی‌الحدید، ج14 ص 191)
ماجرای دیگر: ابن ابی الحدید می‌گوید: از علی بن فارقی، مدرس مدرسه‌ی غربی بغداد پرسیدم: آیا فاطمه در ادعایش راست می‌گفت؟ پاسخ داد: بلی!
پرسیدم پس چرا ابوبکر فدک را واگذار نکرد با اینکه می‌دانست فاطمه راستگو است؟ استاد تبسم کرد، سپس جمله‌ی لطیف و جالبی را در قالب خوشمزگی فرمود: با اینکه چندان اهل شوخی و مزاح نبود. گفت: اگر روز اول به‌مجرد ادعای فاطمه(س) فدک را باز می‌گرداند، فردا فاطمه ادعای خلافت همسرش را مطرح می‌کرد و می‌باید ابوبکر از مقام خلافت کناره‌گیری کند و در این مورد عذر زمامدار خلافت پذیرفته نبود، چرا که با عمل نخستین‌اش اقرار به صداقت و راستگویی دختر پیامبر(ص) کرده بود و باید پس از آن بدون نیاز به بیّنه و شهود هرگونه ادعایی می‌کرد قبول کند.
ابن ابی الحدید در ادامه می‌افزود: این سخن صحیح و درستی است؛‌ گرچه استاد به‌صورت شوخی بیان کرد. (شرح نهج‌البلاغه‌ی ابن ابی‌الحدید، ج16 ص 284)
فدک در گردش روزگار: بعد از مرگ ابوبکر و عمر، خلیفه‌ی سوم آن را به مروان بن حکم بخشید و مروان آن را به ارث به فرزندانش منتقل کرد. عمربن عبدالعزیز ـ یکی از فرزندان مروان ـ‌ سهمیه‌ی بقیه‌ی وراث را خرید و یکجا به فرزندان فاطمه(س) تحویل داد. وقتی یزید بن عبدالملک به‌قدرت رسید، دوباره آن را از فرزندان فاطمه(س) گرفت.
با به قدرت رسیدن عباسیان، ابوالعباس سفاح فدک را به حسن بن حسن تحویل داد، ولی ابوجعفر منصور آن را پس گرفت. مهدی عباسی آن را به فرزندان زهرا(س) تحویل داد، ولی هادی و هارون الرشید آن را دوباره غصب کردند.
مأمون آن را به فرزندان فاطمه(س) برگرداند و تا زمان فاطمیین در اختیار آنها بود. متوکل آن را غصب کرد و به عبدالله بن عمر بازیار بخشید. منتصر، قرزند متوکل فدک را به فرزندان امام حسن و امام حسین(ع) تحویل داد و... در این دادن و گرفتن‌ها قریه‌ی آباد فدک به ویرانه‌ای خالی از درخت درآمد. (ترجمه‌ی گویا و شرح فشرده‌ای بر نهج‌البلاغه‌ی مکارم شیرازی، ج3 ص 445) .

کلام آخر: اگر ابوبکر به حدیث خودساخته‌اش اعتقادی داشت، چرا خانه‌های زنان پیامبر(ص) را از آنها نگرفت و به مسلمانان تحویل نداد. اگر او در گفته‌اش صادق بود، چرا انگشتر، عبا و عمامه و شمشیر پیامبر(ص) را به فاطمه(س) برگرداند. آیا اینها ارث نبودند؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی