جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

جالبه

مطالب مذهبی, اجتماعی و فرهنگی

آخرین نظرات

فرار به جلو با طعم گِله(2)


آقای احمدی نژاد؛ دوست عزیز و قدیمی!

آیا بهتر نبود با اطلاعی که به صحت و سلامت زندگی من که از نزدیک با آن آشنا هستید داشتید، گواهی می‌دادید؟ و شهادت می دادید که من به بیت المال خیانت نکرده‌ام و زندگی‌ام به ریالی مال حرام آلوده نیست؟ آیا نباید می‌گفتید که رحیمی پس از عمری خدمت چون حقوق و مزایای بازنشستگی‌اش برقرار نشده، برای گذران زندگی به سختی افتاده است؟
 
آقای احمدی نژاد، براستی نمی‌دانید یا فراموش کرده‌اید که ماجرای این پرونده چیست؟

شاید فراموش کرده‌اید که رحیمی محکوم امروز، چوب لجبازی‌ها و آبروبری‌های گاه و بیگاه شما را می‌خورد.

یادتان می آید در ماجرای یکشنبه سیاه چقدر اصرار کردم که نکنید و آبرو نبرید و بگذارید از مجاری قانونی، ماجرا پی‌گیری شود.

فرار به جلو با طعم گِله (1)

             متن نامه‌ی محمدرضا رحیمی به محمود احمدی نژاد

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای دکتر احمدی نژاد، رئیس جمهور محترم دولت های نهم و دهم

سلام علیکم

این مختصر را چگونه میتوانم آغاز کنم جز آنکه بگویم: چون دوست دشمن است شکایت کجا برم؟
البته شما دشمن نبوده‌اید و مرا با شما دوستی و رفاقت دیرینه ایست که مربوط به سال‌های اخیر نیست. نیک می دانید و دیگران هم خوب است در این مجال مطلع شوند که رفاقت من و شما به سال‌های دوری بر می‌گردد که در کردستان و آذربایجان غربی بودید و سپس به اردبیل رفتید تا تقدیرمان این باشد که هر دو استانداری دولت ششم را تجربه کنیم. گذر زمان شما را به ریاست جمهوری و بنده را به خدمتگزاری در دیوان محاسبات کشور رساند.

سخیف‌ها!

این ‌روزها در رسانه‌های خبری خواندیم که جناب نوبخت، سخنگوی دولت فخیمه‌ی تدبیر و امید فرمودند:

«خیلی سخیف است اگر قدم زدن ظریف با کری را دیپلماسی ضعیف بدانیم. برخی چون میبینند مذاکرات بهخوبی پیش میرود و با قاطعیت ادامه دارد، به این نوع رویکردها روی میآورند که البته این اقدامات جایی در بین مردم ندارد.»

اینکه جناب سخنگو هم با اقتدا به رئیس جمهور، بدگویی و اهانت به منتقدان را سرلوحه‌ی سخن خود قرار می‌دهد، شاید چندان تعجب‌انگیز نباشد. خدا بیامرزه قدیمی‌ها را که گفته‌اند: تره به تخمش می‌ره، حسنی به باباش! اینکه انتظار داشته‌باشیم مرئوس دنبال رئیس نباشد، انتظار بجایی نیست.

عصای سحرآمیز ایران

الریاض، روزنامه‌ی سعودی با مقاله‌ی دکتر مطلق بن سعود المطیری نوشت:

ـ ایران توانسته با عصای سحرآمیزش برای حل مشکلات منطقه و جهان عرب وارد صحنه‌ی بین‌المللی شود.

 

ـ ضعف کشورهای عربی همانا نداشتن عصای سحرآمیزی است که تهران به وسیله‌ی آن مشکلات متعدد خود را در منطقه حل می‌کند.

ـ مشکل اعراب مشکل اقتصادی یا فرهنگی نیست، بلکه مشکلی سیاسی است که کشورهای عربی در 60 سال گذشته بعد از برپایی انقلاب‌های نظامی، هنوز از تنگناهای سیاسی رنج می‌برند تا جایی که سیاست اعراب به سیاست اختلاف، شک و دسیسه تبدیل شده است.

خواندیم، جالب بود، شما هم بخوانید!

این روزها حرف‌هایی در رسانه‌های مکتوب و مجازی می‌خوانی که مو بر تنت سیخ می‌شود. این مصاحبه یکی از آن عجایب است. شما هم اگر دنبال حرف‌های تازه می‌گردید، با دقت و حوصله این مصاحبه را بخوانید!
نشریه رمز عبور در هفتمین شماره‌اش، ‌گفت‌وگوی صریحی با آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای انجام داده که متن کامل آن به شرخ ذیل است.
 ریشه‌های تمایل باند آقای هاشمی رفسنجانی برای ارتباط با امریکا از ابتدای پیروزی انقلاب چه بود؟
 این موضوع ریشه عمیقی دارد و به نگاه آمریکا به نظام و انقلاب اسلامی برمی‌گردد، وقوع انقلاب اسلامی ایران برای غرب استکباری واقعه باورنکردنی و سنگین و گیج‌کننده بود. آمریکا به سبب سیاست غلط، نزدیک بین و عجولی که دارد بلافاصله برای براندازی انقلاب و نظام دست به کار شد. اول طرح کودتای 22 بهمن 57 بود که عمل نکرد. بعد از آن بر سیاست مقابله سریع و نابودکننده انقلاب را پیش گرفت تا قبل از آن که موج انقلاب اسلامی ایران به ملل دیگر برسد آن را کسب کنند و مثل مصر چند سال گذشته، آن را به حال اول و بدتر از آن درآورند.

امان از تجاهل و تغافل!

اطلاعیه‌ی دفتر آقای محمدرضا عارف در خصوص موضع وی در سخنرانی دانشگاه شهید بهشتی، درباره‌ی سران فتنه، مرا به یاد فرازی از سخنان زیبای امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه‌اش به مالک اشتر نخعی انداخت. دفتر محمدرضا عارف ضمن انتشار توضیحی درباره‌ی سخنان وی نوشت: «به اعتقاد دکتر عارف بهترین موضع در مورد معرفی سران فتنه را مقام معظم رهبری در دیدار با مردم عزیز قم در دی‌ماه 89 اتخاذ نموده‌اند که سران فتنه را آمریکا و انگلیس دانستند. بنابراین هرگونه اتهام‌زنی به هر فرد به‌خصوص عزیزان در حصر و سایر عزیزانی که عمری در خدمت نظام و مردم و کشور بوده‌اند بدون حکم دادگاهی صالحه که در آن تمام جوانب مختلف وقایع انتخابات 88 و کلیه عوامل و افراد دخیل در این رخداد چه پیش از برگزاری انتخابات و چه بعد از برگزاری انتخابات که با سخنرانی‌ها و رفتارهای مغایر اخلاق و عقلانیت موجبات چنین فتنه و مشکلاتی برای کشور را ایجاد کردند، کاملاً بر خلاف اصول اسلامی، اخلاقی، قانونی و مواضع خردمندانه مقام معظم رهبری است.»

امان از چشم سفیدان!

این روزها اظهارات سخیف یکی از افراطیون اصلاح‌طلب بعضی‌ها را به واکنش واداشت و بازتاب‌هایی هم در رسانه‌ها ایجاد کرد. همکار سابق نشریات اصلاح‌طلب، افراطیون مدعی اصلاحات را افراد چشم‌سفیدی خواند که بر سر سفره‌ی نظام و انقلاب می‌نشینند؛ اما سر بزنگاه ساز مخالف می‌زنند.داریوش سجادی در وبلاگش در واکنش به اظهارات عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات داخلی دولت خاتمی که گفته است: بسیاری از اصلاح‌طلبان دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند نوشت: اظهارات سحرخیز و بازتاب آن ترجیع‌بندی است آشنا از سنتی نامیمون در سلوک سیاسی بخش‌هایی از متظاهرین به اصلاح‌طلبی  که متأسفانه قهراً و کرهاً اصلاح‌طلبان متعهد و متقید به انقلاب اسلامی را نیز ناخواسته به این سلوک ناخجسته و مزورانه، ملوث کرده و می‌کنند! وقتی در فردای دوم خرداد 76 به احتساب  مصلحت سیاست و «تدبیر سعید» ستاره‌ی اقبال «اکبر گنجی» به اعتبار سلسله مقالات مهیج «عالیجناب سرخپوش» خوش می‌درخشید و طرفین «پُز اکبر» را به یکدیگر می‌دادند و در فردای شاذگویی «همان اکبر» مبنی بر «لزوم سپردن خمینی به موزه تاریخ» وقتی «شیدائیان اکبر» مورد ملامت قرار گرفتند که چرا از موضع اصلاح‌طلبی علیه ایشان موضع نمی‌گیرید؟ دوستان می‌فرمودند؛ اکبر اساسا کی اصلاح‌طلب بوده تا لزومی به اعلام برائت از ایشان باشد!؟

مجلس بی‌کفایت!

چند سالی است که توسط گردانندگان جریان انحرافی و بعضی به‌اصطلاح اصلاح‌طلب در دولت‌های دهم و یازدهم، در پی پیشبرد مقاصدشان تمام هم‌وغم‌شان را گذاشته‌اند تا مجلس را که به تعبیر حضرت امام(ره) در رأس امور است، ناکارآمد نشان دهند. این قبیله هرگاه نتوانستند خواسته‌شان را به نمایندگان مجلس تحمیل کنند، با بگم‌بگم، یا تهمت‌های ناروا نمایندگان ملت را تهدید و یا مشاوران‌شان را مأمور کرده‌اند تا با زبان اهانت خواسته‌هایشان را از طریق رسانه‌ها به‌گوش مجلسی‌ها برسانند.

دیروز رئیس دولت دهم در به‌ اصطلاح دفاع از وزیر کار و امور اجتماعی و جلوگیری از استیضاح وی ـ برای باج‌خواهی و تسلیم مجلسی‌ها در مقابل خواسته‌هایش ـ با طرح سناریوی سعید مرتضوی و فاضل لاریجانی مجلس را به‌چالش کشید و خسارات سنگینی به جامعه تحمیل کرد. امروز رئیس دولت یازدهم برای دفاع از وزیر علوم و تحقیقات و به‌کرسی نشاندن خواسته‌اش در گرفتن رأی اعتماد برای وی بی‌هیچ سندی مجلس را در موضوع بورسیه‌ها متهم می‌کند و با طعنه‌ی «بورسیه و ماادراک ماالبورسیه» توپ را به زمین مجلس می‌فرستد.

شما را با داعش چه‌کار؟!

این روزها بار دیگر شاهد بودیم که آقای هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از مسئولان معاونت امور جوان وزارت ورزش و جوانان مثل سخنان چندروز قبل به مظلوم‌نمایی نسبت به گروهک تروریستی داعش پرداخت. ایشان علت تشکیل داعش را به لعن صحابه از سوی شیعیان نسبت داده و گفته: «از لعنت صحابه به داعش رسیدیم.» و می‌گوید: «قرآن تهدید می‌کند که - لاتنازعوا-، (ولی ما آن) را ندیده گرفتیم و هی دامن زدیم به -اختلافات- سنی و شیعه و عمرکشون و لعنت به صحابه، از این کارهایی که خیلی عادی است و بعضی‌ها هم- انجامش را- عبادت می‌دانند! همین- کارهایی مثل عمرکشون و لعنت به صحابه- و اختلاف انداختن بین مسلمانان نتیجه‌اش این می‌شود- که- ما به این القاعده و داعش و طالبان و این چیزها می‌رسیم

کدخدا و ناموس!

این روزها بعضی از خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های تبلیغاتی به موضوع «بستن با کدخدا» اشاره کرده و مذاکره‌ی با آمریکا را راه‌حل نهایی ماجرای هسته‌ای ایران دانسته‌اند. البته این موضوع بر می‌گردد به سخنرانی تبلیغاتی آقای حسن روحانی، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران که در جمع دانشجویان تصریح کرد که برای رفع تحریم‌ها «باید با کدخدا بست!» ایشان بعد از کسب 07/50 درصد آرای شرکت‌کننده در انتخابات و تکیه‌ بر صندلی ریاست دولت اسلامی ایران، گام در مسیری نهاد که این معضل را هرچه سریع‌تر به پایان ببرد.

اینکه بستن با کدخدا خوب است یا نه، مرا به یاد خاطره‌ای انداخت که بیانش خالی از فایده نخواهد بود. در گذشته‌ای نه چندان دور، در همین سرزمین، در بعضی از مناطق ـ به‌ویژه روستاهای غربی و مرکزی ـ بر اساس قانون نانوشته‌ای خان‌ها و کدخداها چنان خودشان را به مردم تحمیل کرده و برگرده‌ی آنان سوار شده بودند که تازه دامادها مجبور بودند که عروس بیچاره‌ی خود را شب اول در رختخواب کدخدا و خان بخوابانند و فردای آن روز عروس هتک حیثیت شده را به خانه‌شان ببرند. وجه دردآور این ماجرا  در جایی بود که گاهی داماد و خانواده‌اش برای اینکه مورد توجه کدخدا و خان قرار بگیرند، بی‌بکارت شدن عروس توسط جرثومه‌های فساد و زورگویان ـ کدخدا و خان ـ را برای خود افتخار می‌دانستند و تعدادی از مردم هم برای زندگی چند روزه‌ی دنیا حاضر به ایستادگی در مقابل کدخدا و خان نبودند و خفت و خواری را برای خود می‌خریدند. این داستان غم‌انگیز را هنوز بعضی از بزرگ‌ترها در روستاهای ایران به‌خاطر دارند.

ما و امام حسین(ع)

در شرح وقایع روز عاشورا می‌خوانیم: وقتی جناب علی‌اکبر(ع) در معرکه‌ی نبرد از اسب به‌زمین افتاد، امام حسین(ع) به یاری وی آمد. از اسب پیاده شده و صورت بر صورت جوانش نهاد و فرمود: «یا علی! علی الدنیا بعدک العفا؛ علی جان! بعد از تو خاک بر سر دنیا» سپس برخاست و خطاب به جوانان بنی‌هاشم فرمود: «احملوا اخاکم؛ برادرتان را بر دارید.» پیرو همین خطاب است که امروز ما می‌خوانیم:‌جوانان بنی هاشم بیایید/ علی را بر در خیمه رسانید.

فقهای معظم شیعه و کارشناسان تاریخ و فقه مذهب نورانی شیعه در خصوص اینکه چرا اباعبدالله الحسین(ع) برخلاف سایر شهدا، خودشان علی‌اکبر(ع) را به سمت خیمه‌ی شهدا نبردند و در آن بحبوحه‌ی نبرد از دیگران خواستند که وی را به خیمه‌ی شهدا ببرند، نوشته‌اند: «مکروه است پدر زیر تابوت جنازه‌ی پسر جوانش برود و امام حسین(ع) برای اجتناب از این مکروه از دیگران خواست که جنازه‌ی علی‌اکبر(ع) را به‌سوی خیمه ببرند

قلّک‌ها را دریابیم!

گردش روزگار باردیگر فرصتی را فراهم آورد تا محرم را درک کنیم. ماهی که تولی و تبری در اوج خود به‌نمایش در می‌آید و مسلمانی مسلمان را به‌چالش می‌کشد.

محرم؛ فرصتی است: تا قلّک‌های قلبمان را با قطره قطره اشک‌های با معرفت‌مان در عزای سالار شهیدان پرکنیم تا در گرفتاری‌های قبر و برزخ با تمسک به‌آنها راه نجات را پیدا کنیم.

محرم؛ فرصتی است: تا همه‌ی فریاد‌های خفته در سینه‌هایمان را علیه آنان که چنگ بر چهره‌ی زیبای دین محمدی می‌کشند، یک‌صدا فریاد کنیم.

غدیریه

غدیر؛ ادامه‌ی امامت حضرت ابراهیم(ع) است که حضرت حق با این فرمان که «انی جاعلک للناس اماما» آن حضرت را به امامت مردمان برگزید و با دستور ابلاغ رسالت به رسول خاتم(ص) «یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک» مبنی بر ابلاغ امامت امیرالمؤمنین علی(ع) تکمیل شد.

در غدیرخم پیامبر خاتم(ص) به فرمان حضرت حق، حاجیان فارغ شده از مراسم حجة الوداع را در جحفه جمع کرد و خطبه‌ای را در معرفی امام علی(ع) در منصب امامت انشا نمود. رسول خدا(ص) در این خطبه حمد و ثنای الهی را گفت و امیرالمؤمنین علی(ع) را به‌عنوان امام و خلیفه‌ی بعد از خود معرفی کرد و یازده فرزندنش را امامان پس از وی معرفی نمود و از دوازدهمی به‌عنوان امام قائم نام برد.

فرزندان شیطان

دیروز که محمدبن‌عبدالوهاب، عصیانگر علیه دین و عقل، در تور انگلیسی‌های خبیث گرفتار شد و با حمایت و پشتیبانی شیطان‌زادگان آل‌سعود دست به فرقه‌سازی و شکاف در صفوف متحد مسلمانان مشغول شد، هزاران هزار مسلمان به‌واسطه‌ی خیانت وی گرفتار تیغ و غارت شدند و خانه‌های فراوانی از مسلمانان به‌آتش ظلم وهابیون از خدا بی‌خبر در آتش فتنه سوخت. آنها با تمسک به ظاهر دین و تفسیرهای جاهلانه از آیات قرآن کریم اعتقادات میلیون‌ها مسلمان را مورد تعرض قرار دادند و غیرخود را با انگ تکفیر و تمسک به سلفی‌گری به مرگ و نابودی تهدید کردند.

اینکه گفتی، یعنی چه؟!

این روزها خبر ازدواج عماد رفسنجانی بهرمانی، فرزند آقای مهدی هاشمی رفسنجانی، نوه‌ی آقای هاشمی رفسنجانی با خانم زهرا سیدروحانی، نوه‌ی حضرت آیت‌الله سیدمحمدصادق روحانی (مدظله‌العالی) از مراجع معظم قم در وبگاه‌های خبری و روزنامه‌ها ـ در داخل و خارج کشور ـ بازتاب ویژه‌ای داشت. در پی این بازتاب دفتر آیت‌الله روحانی در خصوص چگونگی این ازدواج، محل برگزاری و هزینه‌های آن توضیحاتی را طی اطلاعیه‌ای دادند که بسیار قابل تأمل بود. ابتدا این اطلاعیه را خوب بخوانید!